اسم پارت: تحملِ، اشک کوهِ غصه ها
ای، تویی که قلب منو از سینه در آورده ای
ای، تویی که روح منو زخمی کرده ای
در گذرم از تو و دنیای تو
! روز زندگی مرگم بود!
«روز مردن برگ درخت ها
روز باریدن اشک چشمه ها»
" ببارد اشک هایم از ابر آسمان "
؛ اشک ها را ریخته
غصه ها را خورده؛
"چه تلخه چشیدن طعم غصه ها
چه تلخه باریدن اشک چشمه ها"
! چه تلخ در سیاهی شب !
ببارد ابر سفید با طعم تلخ
«خسته ام! از این گیتی تاریک
مرده ام! از این کلبه ی باریک»
! بمردم من از تحمل این غصه ها
بمردم من از تحمل این تلخی ها !
" روز زندگی مرگ من بود "
«روز مردن برگ درخت ها در فصل پاییز بود»