"아유미"?
"아유미"?
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

فریادِ، بی صدا !....


اسم پارت: تحملِ، اشک کوهِ غصه ها

ای، تویی که قلب منو از سینه در آورده ای
ای، تویی که روح منو زخمی کرده ای
در گذرم از تو و دنیای تو
! روز زندگی مرگم بود!

«روز مردن برگ درخت ها
روز باریدن اشک چشمه ها»

" ببارد اشک هایم از ابر آسمان "

؛ اشک ها را ریخته
غصه ها را خورده؛

"چه تلخه چشیدن طعم غصه ها
چه تلخه باریدن اشک چشمه ها"

! چه تلخ در سیاهی شب !
ببارد ابر سفید با طعم تلخ

«خسته ام! از این گیتی تاریک
مرده ام! از این کلبه ی باریک»

! بمردم من از تحمل این غصه ها
بمردم من از تحمل این تلخی ها !

" روز زندگی مرگ من بود "
«روز مردن برگ درخت ها در فصل پاییز بود»

غمدرد دلتنهاییزندگیمرگ
‌رهایم نکن، رمان های آیومی:) ایومی هستم که دنیای انیمه ام را در ذهنم ساختم♡ شعر نویس و رمان یا داستان مینویسم امید وارم از فعالیتم خوشتون بیاد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید