Queen Viana
Queen Viana
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

امید جان، قلبت شکست؟ ~. شعر .~

قالب شعرها همه با هم قاطی شد:) حس می کنم هنوز کامل نیست و جا داره که طولانی تر باشه. الان پستش می کنم و اگه بعدا کاملش کردم دوباره پست می کنم:)

*.|*.|*.|*.|*.|*.|*.|*.|*.

روزگاران مه­ آلود، ای جهان سایه­ پوش،

شیشۀ امّید گر بشکستی ­ام

گویمش: «امّید جان، قلبت شکست؟

مژده ­ای دارم برایت!

تکه ­های ماه­گونش یافتم، در چشم اوی

آن دو شب را بنگر و چون صبح چشمت گشت مست،

خوانَدَت آن بی­ نهایت

خویش در معنای او گم می ­کنی

درد هم در پشت درب این نبودن­ ها، ز یادت می ­رود

در عبادت­گاه لبخندش، چو چشمانش بخند!

دست غم رو به دعای شوق، بالا می ­رود»

چشم­ هایش، چشم ­هایش، آتشی دریا به­ دوش

چشم­ هایش، چشم­ هایش، باغی از میدان مین

بامدادی بی­ صدا، پیش بهاری برف­ پوش

ارغوانی خفته بر پیراهن سرد زمین

مرگ و آن چشمان هم­خون جنون را زیستن

بر خم گیسوی خون، گلبرگ یاس آویختن




شعرنویسندگیادبیاتعاشقانهشعر نو
من تشنه‌ی حرکتم؛ و روزگار، قاب عکسی‌ست سیراب از سکون.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید