دختری از ناکجااباد·۸ ماه پیشزن و فیلسوفانمن اگر به خود وقت دهم دیگر نمی توانم بنویسم، می دانید چرا کلمات ناگاه یک لحظه با هم دیگر به من فشار می اورند، یک لحظه دیگر نیستند ! همه واژ…
دختری از ناکجااباد·۱ سال پیشوطن من کجاست؟وطن واژه بسیار عجیب ای که هزاران عشق تنفر محبت را در خود جا داده است، وطن مادریست که فرزندش را مهربانانه به اغوش میکشد فارق از ان که فرزند…
دختری از ناکجااباد·۲ سال پیشخانوم قلب یا اقای عقلبا خود هر چه اندیشه کردم از چه بنویسم از چه بگویم هیچی در ناخوداگاه خود جستجو کردم چیزی را نیافتم که بخواهم چه با خود و دیگران اشتراک بگذار…
دختری از ناکجااباد·۳ سال پیشسفر درون دنیای خیال...من شاید..اندکی ولی خوب شاید بیشتر از اندکی اهل دنیایی خیال هستم.دختری را تصور کن که درون دنیایی واقعی گاهی نیست، من به جهان های زیادی سفر…
دختری از ناکجااباد·۳ سال پیشزنان_برابری_مردسالاریکتابی زیبا را شروع به خواندن کردم, از اقایی برخوردایی عزیز.جمله را برای مقدمه شروع کرده بود, من باعث لبخندی بر لبان من جاری شود.اسم بی نظیر…