پارسا زندی
پارسا زندی
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

ماه کامل

عاقبت آنگونه شد.ما سالیان سال قدم های نزده،حرف های نگفته و صداهای نشنیده داریم.حسرت خوردن برای من است یا تو؟کداممان برای هم کافی هستیم؟کنار من قدت بلند می شود و تا شانه های من قد بر می کشی و در چشمان هم نگاه می کنیم.می خندی نه با لبانت بلکه با چشمانت!

بریدن از انسان دیگر آسان نیست و تو نیز این را خوب می دانی.قصد بوسیدن دستانت به بهانه ی بوییدن عطر عشق به کدامین راه ناحق بود؟به قول افشاریان:از مشروع هم مشروع تر بود و از مشروب هم مشروع تر.باشد که به یادگار بماند بیت بیت های تمسخر آمیز افشاریان که پیش تو مانده اند تا زبان من باشند برای وقت هایی که خسته ای.

من می نویسم.خیلی و نیکوتین درون رگ های من کلمات اند که با آنان سیگاری از جنس برگ کاغذ می سازم تا اندکی خودم را آرام کنم.بعد خواندن چند بیت شعر می چسبد!

جدیدا متوجه شده ام که متن های عاشقانه در ویرگول بیشتر خواننده دارد.جالب است.من نمی دانم عاشقانه می نویسم یا چه اما هرچه که هست ملالی نیست اگر خوانده نشود.جالب است که سیر گذر شخصیت خودم را ببینم.

این روزها فکر می کنم.زیاد فکر می کنم.به این فکر می کنم که چگونه روز ها می گذرند و من کم کم لا به لای خاطرات و دفتر یادداشت ذهن تو گم می شوم.دفتر یادداشتی که جا برای من نداشت چه برسد به خاطرات من.آری پسرک.چه بی خود فکر می کنی!لبخند به گوشه لبم امده.

می دانم خسته که می شوی یاد من می افتی البته که اگر این یک گمان نباشد.به نظر من این بار هم متوجه نشو چونان زمانی که متوجه نمی شدی.به گمانم برای هر دومان راحت تر است.متوجه نشدن را می گویم.من خیلی فکر می کنم.من سال ها فکر می کنم و تنها چیزی که تو به آن اهمیت نمی دهی فکر کردن است و نیک رفتاری است که خیلی ها به آن می بالند.تو نیز ببال.سطح مال من نبود.دریایی که در آن می زیَم در اعماقش خوش ترم.بالاتر که بیایم،نور آفتاب آزارم خواهد داد.این پایین من هستم و کتاب هایم.من هستم و تکرار صحنه هایی که تکرارش عذابم می دهد.به لب های بی جان تو.به هوای گرفته ی آن روز.به کتانی های خاکی ام که خاکی اش کردی.به یاد سنگینی کوله به روی دوش.به یاد فکر های آخر شب.اینجا همه مان جمعیم.می خندیم و شمع روشن می کنیم به یاد آنکه تمام آن خاطرات را گرامی بداریم و برای قلب هایمان مرثیه ای از جنس امید بخوانیم.امید به بخشش.امید به تولدی دیگر.امید به از یاد بردن و امید به بوسیدن رویی که شاید هیچ کس انتظارش را ندارد.

در آخر،قطعه ای زیبا از مهیار،تقدیم به شما.

https://sultanmusic.ir/%D9%85%D9%87%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84.html


عشقعاشقانهدرامخاطرهیادداشت
یه روزی منم و گیبسون کاستوم دهه۶۰ و یه منظره ناب?کانال:https://t.me/tonnel42
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید