مدیریت Management فرایند بهکارگیری کارا و اثربخش منابع مادی و انسانی تحت نظام ارزشی پذیرفته شده جهت دستیابی به اهداف سازمان است. اصول زیربنایی مدیریت سازمان شامل برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل میباشد.
اگرچه مدیریت قدمتی به درازای تاریخ بشریت دارد اما تئوریهای مدیریت با مطالعات تیلور، فایول و وبر آغاز شد. مدیریت به معنای تصمیمگیری برای کاری که قرار است انجام شود میباشد. وظیفه مدیران، ایجاد محیطی مناسب و موثر برای کسانی که برای دستیابی به اهداف سازمان سخت تلاش میکنند. مدیریت بر بکار گرفتن هماهنگ علم و هنر در راستای رسیدن به هدف دلالت دارد. مدیر خوب کسی است که در هر شرایطی و با هر سختی در کسبوکار خود بتواند مدیریت کارکنان و زیردستهای خود را در دست داشته باشد.
ظهور سازمانهای اجتماعی و گسترش روزافزون آنها یکی از خصیصههای بارز تمدن بشری است. به این ترتیب با توجه به عوامل گوناگون مکانی و زمانی و ویژگیها و نیازهای خاص هر جامعه هر روز بر تکامل و توسعه این سازمانها افزوده میشود. بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهدافی طراحی شده و با توجه به ساختارش نیازمند نوعی مدیریت است. مفهوم مدیریت چیست؟ تعریف مدیریت چیست؟ مدیر کیست؟ تعریف مدیر چیست؟ مدیریت با ریاست چه تفاوتی دارد؟ چرا برخی رییس هستند و برخی مدیر؟ مدیریت و رهبری چه تفاوت و چه ارتباطی با هم دارند؟ اینها سوالاتی هستند که در این مقاله به آن پاسخ داده خواهد شد.
ماری پارکر فالت (Mary Parker Follett) مدیریت را هنر انجام دادن کار به وسیله ی دیگران میداند. در این معنی هر کس بتواند کارها را با استفاده از نیروی دیگران به انجام برساند مدیر است. به عبارت دیگر مدیر هماهنگ کننده و کنترل کننده فعالیتهای دسته جمعی برای رسیدن به هدف مطلوب سازمان با حداکثر کارآیی میباشد.
هنری فایول (Henri Fayol) بنیانگذار مکتب اصول مدیریت میگوید مدیریت عبارت است از علم هنر متشکل و هماهنگ کردن رهبری و کنترل فعالیتهای دسته جمعی به منظور رسیدن به مطلوب یا حداکثر کارآیی است.
فردریک تیلور، پدر مدیریت علمی، این عبارت را چنین تعریف میکند: مدیریت هنر پاسخ دادن به پرسشهای زیر است: چه کاری باید انجام شود، در چه زمانی باید انجام شود و چه باید کرد تا در بهترین و ارزانترین شکل ممکن انجام شود؟
مدیریت یک فعالیت هدفمند است. این اصطلاح را میتوان فرآیند همکاری با سایر افراد برای دستیابی کارآمد به اهداف سازمانی نیز دانست. البته باید توجه داشت شخصی که وظیفه مدیریت را به عهده میگیرد، منابع محدودی در دست دارد. او باید بتواند در دنیای در حال تغییر امروزی، از منابع خود حداکثر استفاده را ببرد تا در پر بازدهترین شکل ممکن، اهداف سازمان را محقق کند.
در ابتدا باید پرسید افراد درباره مدیریت چقدر میدانند؟ دانش مدیریت تا چه حد علمی است و آیا مدیریت علم است یا هنر؟ بخشی از مدیریت را میتوان از طریق مدریت آموزش فرا گرفت و بخشی دیگررا ضمن کار باید آموخت در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته میشود علم مدیریت است. بخشی را که موجب به کار بستن اندوختهها در شرایط گوناگون میشود هنر مدیریت مینامند. «به عبارتی دیگر علم دانستن است و هنر توانستن .» از منظر صاحب نظران، مدیریت هم هنر است هم علم و هم استعداد و قابلیتهای ذاتی و فطری فرد در آن دخالت دارد.
مدیریت هنر است: زیرا هنر عبارت از مهارت در انجام کاری به وسیله تجربه، تکرار و مشاهده بدست آمده باشد.
مدیریت علم است: زیرا باید آن را آموخت و تجربه کرد. سرانجام مدیریت استعداد ذاتی و فطری است و موهبتی است الهی که بینش ذاتی و جاذبه ی شخصیت فرد در آن دخالت دارد و کسانی که از این موهبت بر خوردارند بهتر میتوانند به اداره امور سازمان بپردازند.
با توجه به این تعاریف و در نظر گرفتن تعاریف دیگر مدیریت آموزشی فرایندی است اجتماعی که با استفاده از دانش مدیریت و تجربه علمی و با آگاهی و بهرهگیری از علوم تربیتی کلیه ی امکانات و منابع عادی و انسانی را در جهت تقویت همیاری و بهبود تعلیم وتربیت همسو و هما هنگ نموده و برای رسیدن به اهداف آموزشی محیط مساعد و مناسب را فراهم میسازد.
مدیر کسی است که اداره افراد یک مؤسسه تولیدی، بازرگانی یا خدماتی را به عهده داشته و با استفاده از منابع انسانی و مادی آن را به نحو مطلوب اداره نماید. وظیفه مدیر نیل به اهداف معینی است که از طرف کارفرما یا هیات مدیره تعیین شده است. در تعریف فوق بر دو موضوع تأکید شده است:
مدیر با داشتن مهارتهای مورد نیاز و آموزشهای لازم باید سعی کند در راستای تحقق اهداف سازمان بین منابع و هزینهها هماهنگی برقرار کند. اغلب مدیران بر این تصورند که بهتر است شبیه مدیران پیشین عمل کنند. دستهای دیگر نیز اعتقاد دارند که از همان ابتدای پذیرش این مسئولیت باید به یک باره دست به اجرای تغییرات بزنند. اما تجربه نشان داده که هر دو مورد نمی تواند برای یک مدیر ثمربخش باشد و تبعاتی را به همراه خواهد داشت. نکات مهم برای مدیریت کارمندان:
صاحب نظران علم مدیریت همواره توجه خاصی به وظایف مدیران داشته اند. چرا که این حیطه در بردارنده بسیاری از کارکردهای اصلی مدیریت است و برای مدیران و علاقمندان به حوزه ی مدیریت جهت دهنده و روشن کننده مسیر است. در مورد وظایف اصلی مدیر، نظرات مختلفی از سوی صاحب نظران علم مدیریت بیان شده است. اما آنچه مسلم است این است که اغلب آنان بر روی ۵ وظیفه اصلی مدیر توافق نظر دارند.
این پنج وظیفه مدیر که اصول پنجگانه مدیریت یا وظایف پنجگانه مدیریت هم نامیده میشود در زیر آورده شده اند:
پیتر دراکر، وظیفه مدیران را بازاریابی و نوآوری میداند. در عین حال، متون جدیدتر عمده وظایف مدیران را برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، استخدام و کنترل میدانند. برخی از منابع، استخدام را از فهرست فوق حذف کردهاند برخی نیز هماهنگی را جایگزین آن نمودهاند. مدیریت از دید کارکردی شامل وظایفی همچون برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل میگردد. باید گفت نظرات تکمیلی تری بر این ۵ وظیفه مدیر نوشته شده است که به جهت تکامل این وظایف مدیریت بوده است که مورد بحث ما در اینجا نیست. و در واقع همه آنها به نوعی زیر مجموعه این ۵ وظیفه اصلی مدیر میباشند.
مینتزبرگ در کتابی به نام «Mintzberg on Management» که در سال ۱۹۹۰ منتشر شده است، ده نقش مدیریتی را بیان کرده است:
۱. مقام تشریفاتی: شما به عنوان یک مدیر، دارای مسئولیتهای اجتماعی، تشریفاتی و قانونی هستید. از شما انتظار میرود که منبع الهام باشید.
۲. رهبر: شما در این نقش، رهبری تیم، واحد و یا شاید تمام سازمان را به دست میگیرید و عملکرد و مسئولیتهای همهی افراد گروه را مدیریت میکنید.
۳. رابط: مدیران باید با افرادِ درون و بیرون سازمان در تماس باشند.
۴. گیرنده اطلاعات: در این نقش، شما بطور منظم به دنبال یافتن اطلاعاتی دربارهی سازمان و صنعت و تغییراتی در محیط کسبوکار خود هستید.
۵. نشردهنده اطلاعات: در این نقش،اطلاعات بالقوه و مفید را بین همکاران و اعضای تیم خود نشر میدهید.
۶. سخنگو: مدیران نماینده و سخنگوی سازمان خود هستند. باید اطلاعاتی درباره سازمان و اهداف آن را به دنیای بیرون از سازمان انتقال میدهید.
۷. کارآفرین: شما به عنوان یک مدیر، مسئول ایجاد و کنترلِ تغییر در سازمان هستید.
۸. آشوبزدا: وقتی تیم یا سازمان با مانعی غیرمنتظره برخورد میکند، مدیر باید کنترل اوضاع را در دست بگیرد.
۹. تخصیص دهندهی منابع: از جمله مواردی که به تصمیم شما بستگی دارد، بهترین محل برای استفاده از منابع سازمان است.
۱۰. مذاکره کننده: شاید لازم باشد تا در مذاکرات مهم درون تیم، واحد یا سازمان حضور پیدا کرده یا آنها را هدایت کنید.
مدیریت در سازمانهای بزرگ معمولاً از سه سطح برخوردار است: