من هنوز منتظرم...
وقتی گوشی ام صدا می دهد سریع رویش می پرم...
وقتی از ناشناسی تماس دارم سریع آن را جواب می دهم...
وقتی کسی که نمی شناسم و عجیب است به من پیام می دهد،یک درصد فکر می کنم شاید تو باشی و به دلیل همان یک درصد جواب می دهم.
وقتی دلم تنگ می شود که البته همیشه برایت تنگ است؛دوست دارم فکر کنم که توهم دلتنگی!
وقتی به عکس هایمان نگاه می کنم،با خود می گویم یعنی توهم آن ها را داری؟ البته مطمئنم که نداریشان!
گاهی فکر می کنم که کتابم را خواندی؟با نوشته ای خاص و امضای خانم نویسنده ات تنها برای خودت! میدانی نوشتم که تو به من افتخار کنی؟
گاهی فکر می کنم که نکند همه وهم و موهومات ذهنم بوده باشد و بعد نمی توانم حضور زیبایت را انکار کنم...
می دانی دلم برایت تنگ شده و میخواهم ساعت ها با تو صحبت کنم و فراموش کنم سکوت چگونه است،دلم میخواهد...نمی دانم،نه نباید چنین کنی ولی...
بیخیالش...اما نه باید بگویم!
می شود برگردی و باز بشوی دلیلی که بخواهم تاب بیاورم؟
نمی دانم چگونه بگویم اما...
خدایا تروخدا میشه برشگردونی؟!
اینگونه بگویم باز می گردی؟ سختی هایش را تحمل می کنم...
برگرد...لطفا...برگرد!
#زهرا_قاسمی_زاده