ویرگول
ورودثبت نام
نقاش واژه ها
نقاش واژه هالطفاً نوشته هام رو بخونید و نظر بدید که اگر اگر ایرادی اگر ایرادی داشته باشه زیباتر برای شما خوانندگان بنویسم ممنون میشم دمتون گرم
نقاش واژه ها
نقاش واژه ها
خواندن ۱ دقیقه·۲۳ روز پیش

غم(لطفاً نظرتون رو بگید)

دسته بلند ،جاروی زرد رنگ را ،گرفته بود .با هربار کشیدنش روی زمین، غبار و خاک از آن بلند می‌شد. اما در حین کار در این فکر بود ای کاش فرزندی داشته بود که اصرار کند جارو را ول کند و خودش جارو کند اما یک قدم به سمت راست رفت و باز هم کارش رو انجام میداد بدون ماسک برایش مهم نبود آسم بگیرد ایندفعه کنار سنگ دیدن گل سرخ و بوی آن گلویش را می‌سوزاند نگاه به سنگ شسته شده کرد تمیز بود و سفید رنگی اش انگار تازه خریده بود نه یکسال زانو زد دیگر توانایی نداشته بود پس روی سنگ دراز کشید و زجه زد برای فرزند از دست رفته اش

تاریخ نوشته ۱۴۰۴ ...۲۱ آبان

تاریخ

مادرغمفرزندنویسندگیداستان کوتاه غمگین
۲۴
۱۵
نقاش واژه ها
نقاش واژه ها
لطفاً نوشته هام رو بخونید و نظر بدید که اگر اگر ایرادی اگر ایرادی داشته باشه زیباتر برای شما خوانندگان بنویسم ممنون میشم دمتون گرم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید