زینب یحیی پور گراکوئی
زینب یحیی پور گراکوئی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

جمکران


من ۵ سالم بود. من و مادرجونم و مامانم و بابام رفتیم به جمکران.

من حیاط جمکران را دیدم و به بابام گفتم: وای بابا! این جا چقدر بزرگه!

بابا وقتی که ما خونه گرفتیم می شه یک خونه بزرگ و یک حیاط بزرگ مثل اینجا بخریم؟!

بابام گفت: انشاالله.

جمکرانبابامامانمادرجونخونه
من زینبم. کلاس پنچمم و یازده سالمه. دوست دارم داستان بنویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید