وقتی انتخاب رشته میشه آش رشته[۲]🧑🏻‍🍳🤸🏻

توی پست قبل تعریف کردم که پروسه ی انتخاب رشته ی من با یه رتبه ی خوب چطور استارت خورد و رسید به اینجا بهتره از اول بخونیدش😊😊


ادامه ی خوان چهارم:مشاور تحصیلی

وحشتناکه
وحشتناکه

گفتم:خودم هنوز قانع نشدم🤷🏻‍♀

یه نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت،من گفتم،مثلا اگه تهران کارشناسی بگیرم میتونم راحت تر توی همون دانشگاه تهران بدون کنکور ارشد قبول بشم.😅

مشاورم گفت صد در صد در اشتباهی همیشه باید زحمت کشید.

مثلا دلیل بهتر این بود که تهران اساتید بهتری داره میتونم با اساتید ممتاز کار کنم و رزومه و ارتباط بسازم.

گفتم توی تهران فضای بچه درس خوناس و این فضا باعث میشه منم تشویق بشم درس بیشتری بخونم همونطور که اگه مدرسه ی نمونه و فضای رقابتیش نبود شاید درس نمی خوندم😀

گفت فضای تهران علمی نیست سیاسی و افسرده است و همه می خوان مهاجرت کنن.

اگه بری تهران قراره چهار سال تنها باشی،فرض کن ساعت دو شب رسیدی راه آهن میتونی تا خوابگاه بری؟

با آدمایی که هزار درجه باهات تفاوت فرهنگی دارن و شلخته و بی مسئولیتن یه جا هستی حدیث تو میتونی اینارو تحمل کنی؟ باید خودت بری بیای بابات نمیتونه برسونت،خودت خرید کنی همه چی با خودته.

گفتم الان شاید نتونم ولی به تدریج عادت می کنم و توانش بدست میاد.

-اره میشه اما باید یه قیمت روانی بدی حاضری؟ببین منم موافقم بری تهران اما باید با واقعیت مواجه بشی.


خب این حرفا موثر بود بابام هیچ وقت بهم نگفت چرا نمی خواد برم تهران همیشه میگفت خودت عقلت باید برسه😐


خوان پنجم:اولویت بندی رشته محل ها

این نسخه ی خیلی اصلاح شده است😅
این نسخه ی خیلی اصلاح شده است😅


نشستم و به ترتیبی که می خواستم رشته ها و دانشگاه هارو نوشتم انتخابم رشته محور بود اول روان شناسی فردوسی روزانه و شبانه و بعد اون دانشگاهای تهران

بابامم نگاه کرد و جای اقتصاد و جامعه شناسی رو عوض کرد. اما یهو تغییر عقیده داد و دانشگاه تهران رو آورد بالای لیست به دو دلیل،دلایلشو نگفت اما من فهمیدم اولین دلیل این بود که شانس درس خوندن تو بهترین دانشگاه ایرانو از دست ندم و بعدا پشیمونی به بار نیاد و دومیش این که احتمال قبولیم تو این دانشگاه(نه همه ی دانشگاهای تهران و نه همه ی رشته های دانشگاه تهران) کم بود😁بابام حواسش جمعه.

باهم به توافق رسیدیم و لیستی شامل هفتاد تا رشته محل رو توی یه فایل اکسل پرینت گرفتیم و مشاور هم یه تغییراتی توش داد اما نهایی نشد....


خوان ششم:آقای بسم الله الرحمن الرحیم


یه روحانی میشناسیم که من خیلی قبولش دارم،ایشون رتبه ی یازده کنکور ریاضی بوده و توی تهران مهندسی خونده و بعدش رفته حوزه ی علمیه و درس شش ساله ی حوزه(که همه قبول دارن سخته) رو توی یک سال خونده. به دلایلی من بهشون لقب آقای بسم الله الرحمن الرحیم دادم.

صبح ساعت شش و نیم قرار گذاشتیم تا از ایشون مشورت بگیریم.

اول درباره ی حقوق گفت که اگه دنبال عاقبت به خیری هستی نرو سمتش و توضیح داد حتی اگه بتونی از لغزش خودت جلوگیری کنی و قانونو صد درصد اجرا کنی بازم این قانون اسلامی نیست و اجراش اشکال داره.

(این وسطا دختر عمه ام یه فارغ التحصیل حقوق که کارشناسی ارشد پیوسته😮خونده بودبهم معرفی کرد و باهاش صحبت کردم و گفت فقط باید گرگ باشی،اصلا به درد نمی خوره و الانم شغل غیرمرتبط داشت و...)این گونه پرونده ی حقوق بسته شد و توی اولویت هام اسمی ازش نیومد.

بعدش درباره ی تهران پرسیدم،ایشون هشت سال توی خوابگاهای بهترین دانشگاه های تهران کار پژوهشی کرد و منبع ناب نابیه‌. بهم گفت مزایا و معایب تهران و مزایا و معایب فردوسی رو بگو.

گفتم تهران چند تا مزیت داره:۱.سطح علمی دانشگاه بالاست و اساتید خیلی خفن هستن، ۲.تو زندگی دور از خانواده یاد میگیرم گلیم خودمو از آب بکشم بیرون و از پس زندگیم بر بیام. ۳.اونجا بهترین دانشجو های کشور هم هستن که با در کنار اونا بودن خیلی رشد می کنم.

پاسخ ها توفانی بود.

آقای بسم الله الرحمن الرحیم گفت: درباره ی سطح علمی میتونیم بگیم دو بخشه یکی کار پژوهشی یکی کار بالینی که توی روان شناسی اهمیت داره،تجربه ی بالینی رو اساتید مشهدم دارن و فرقی نیست اما پژوهشی قطعا تهران بالا تره اگه تهران ۱۰ باشه مشهد دوعه.

اما این سطح علمی توی مقطع کارشناسی خیلی اهمیت نداره اتفاقا ما توصیه نمی کنیم اساتید مطرح بیان مقاطع پایین درس بدن چون درس دادن مطالب پایه براشون کسل کننده است و دانشجو نمیگیره علاوه بر اون خود اساتید بیشتر توی ارشد و دکترا با دانشجو ها ارتباط میگیرن و لیسانسه ها خیلی آدم حساب نمیشن😁

درباره ی بچه درس خونا گفت سخت در اشتباهی معدل دانشگاه تهران ۱۲ بود تو همه ی رشته ها جز دو تا مهندسی و بچه ها کلا درس نمی خوندن و کلا فیلم و گیم و... درسته بچه درس خونم بود اما اکثریت نه!!تازه تو تهران بچه ها چون خیلی درس خوندن یکم از حالت طبیعی خارج شدن و یه جوری ان مشهدیا طبیعی ترن.

بعد به بابام نگاه کرد و گفت:نیاز ایشون به استقلال رو هم شما باید رفع کنید چه مشهد باشه چه تهران و کلی مثال زد.

بابام بعد از اون به شکل جدی گفت باید کار کنی،یاد بگیری تجربه کنی و تجربیات کارآفرینیش توی مشهد و ارتباطات گسترده ای که داره تو این مسیر میتونه کمکم کنه در صورتی که باتوجه به کند بودن من خوابگاه وقت زیادی رو ازم میگیره و اگه برم تهران عملا زندگی مستقل همه ی وقتمو پر می کنه و جایی برای کار کردن باقی نمیمونه.

خوان هفتم:انتخاب


من بلاخره انتخاب کردم،روان شناسی فردوسی!!

دانشگاه بهتر همیشه و برای همه مناسب ترین نیست.شرایط خوابگاهی مزایا و محدودیت های خودشو داره که میشه باتوجه به شرایط فرهنگی،خانوادگی ارتباطات و... یکی رو انتخاب کرد و ان شالله موفق شد.