گفتگوهای پراکنده(دو)

این گفت و گوهای تلخ و شیرین و گاهی عجیبی که براتون می نویسم.ریشه در واقعیت و خیال(توام)دارند.با همان شرح مختصر در مقدمه شماره قبل.

یک:

چرا به بچه هات کم توجهی می کنی؟

کم توجهیم به خاطر اینه که خیلی دوستشون دارم!

چون خیلی دوستشون داری بهشون زیاد توجه نمی کنی؟این دیگه چه توجیهیه؟!

آره!من به هر کس که دل بستم و عاشقش شدم خدا ازم گرفت.دوست ندارم خدا بچه هامو ازم بگیره!

دو:
این شعر رو شنیدی؟«معرفت درٌ گرانی است،به هرکس ندهند/پر طاووس گران است،به کرکس ندهند.»

آره!برای چی می پرسی؟

به نظرت «هر کسی» بدتره یا «کرکسی»؟

«هر کسی»!

سه:

توی مسابقه اوّل شدم!

بهت تبریک می گم.

ممنون.

اگه گفتی کی به خاطر اول شدنش،لعن شد؟

جدّی؟

آره!

کی؟

همونی که توی زیارت عاشورا در موردش می خونیم:«اللهم العن اوّل ظالم ظلم حق محمد و آل محمد»

حالا این کی هست؟

اگر خدا می خواست خودش اسمش رو می گفت!

چهار:

با موتور برو!

دیگه سوار موتور نمی شم!

چرا؟

یه مدتیه کنار هر کی که با موتور رد می شم،یه جور خودش رو می کشه کنار که انگار قراره من کیفش رو بزنم یا یه بلایی سرش بیارم!

پنج:

نه بناز،نه بنال!

منظورت چیه؟

وقتی نعمت ها بهت رو میارن،شروع به نازیدن نکن.چون معلوم نیست که پایدار بمونن.وقتی هم نعمت ها ازت گرفته می شن،شروع به نالیدن نکن.چون از کجا معلوم یه مدت دیگه،خدا چند برابرش رو بهت نده!

شش:

شنیدی فلانی رو گرفتن؟

آره!

اصلاً باورم نمی شه!

چرا؟

آخه با اون شکل و قیافه ظاهر الصلاح،با اون ریشهای جو گندمی مخملی قشنگ...!

متاسفانه بعضی آدما رفتارهای بد و ناجورشون رو لای ریشهای خوشگلشون یا ظاهر زیباشون،قایم می کنن!

خودتم که ریش داری؟!

آره منم ریش دارم،ولی سعی می کنم تا اونجایی که می شه چیزی رو لاش قایم نکنم!

هفت:

آقاً ما رو اینجوری نگاه نکن،توی مدرسه نمره ادبیاتمون همیشه بیست بود،روزگار نامرد،کارمون رو کشوند به اینجا که حالا شدیم آبدارچی شما!

جدّی می گی؟

بله آقا.شوخیم کجا بوده!

کتابم می خونی؟

دست کم تا الان هزار تا کتاب کوچیک و بزرگ رو خوندم.

شعرم بلدی؟

اِی!یه چند هزار بیتی حفظم.

شعرم می گی؟

برای دلم خودمون آقا.البته بعضی موقع ها.اونم اگه خستگی کارهای اینجا بذاره.

برای اینکه ادعات ثابت بشه یه جمله بساز که توش از کلمه های«خدا»،«دستمال»و«گردگیری»استفاده شده باشه!

باشه آقا.فقط یه دقیقه مهلت بدید.

دو دقیقه بهت مهلت می دم.

بخونیم آقا؟

بخون!

خدا جون می دونم جسارته ولی اگه می شه با اون دستمال ابری نَمدار قشنگت،آسمون کثیف شهرمون رو گردگیری کن!

هشت:

ملاکت برای ازدواج چیه؟

طرفی که می خوام باهاش ازدواج کنم باید اینقدر خوشگل باشه که بعد از ازدواج دیگه کسی رو نبینم که از اون خوشگل تر باشه!

هر چند اینی که تو می گی یه جورایی نشدنیه،ولی با این وجود این می شه جمال.

یعنی می گی جمال مهم نیست؟

مهمّه ولی همین که یک نفر رو ببینی که به نظرت زیباتر از همسرت باشه،زیبایی همسرت برات تموم می شه.اگه هم اینجوری تموم نشه با گذر عمر و پا به سنّ گذاشتنش،تموم می شه.

ملاک خودت چیه؟

کمال،چیزی که تموم نمی شه که هیچ،هر روزم بهش اضافه می شه.

می خوای بگی جمال طرف اصلاً برات مهم نیست؟

مهمّه ولی نه به اندازه کمالش.

فقط به همین دلایلی که گفتی؟

به همین دلایلی که گفتم و به این دلیل که جمال هر کس یه چیز ظاهریه و یه جورایی در معرض دید همه است،ولی کمال هر کس یه چیز باطنیه و یه جورایی کسی بیشترین استفاده رو ازش می بره که بیشترین زمان رو با اون طرف بگذرونه.

مجمسه مردی که از دیوار عبور می کند ساخته مارسل آیمه(پاریس)
مجمسه مردی که از دیوار عبور می کند ساخته مارسل آیمه(پاریس)

مطلب قبلیم:

https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%81%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%85-%D8%A2%D9%86-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%AA-%D9%85%D9%85%D9%91%D8%AF-%D8%A8%D9%82%D9%91%D8%A7%D9%84-%DA%A9%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%B4%D8%AF-mxrroqpvfiqx

یک معمّا:

چه جوری این پستی که در مورد نشریه الکترونیکی ویرگول نوشتم تا الان 37 لایک خورده ولی در این صفحه نشریه الکترونیکی ویرگول،فقط 25 رای گرفته؟!

حُسن ختام:

دکلمه شعر زیبای "قرآن مصور"سروده مرحوم«سلمان هراتی»:

https://www.aparat.com/v/yTXC1