«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
یک درنگ بر هنگِ منگ و لنگِ فرهنگ! (۳)
ترویج فرهنگ معشوقهداری!
- زمانی ترویج میکردند که مردهای متاهل باید یک معشوقه داشته باشد، حالا زنها هم میگویند که چه طور یک مرد متاهل میتواند معشوقه داشته باشد ولی یک زن متاهل نمیتواند؟ پس برابری زن و مرد و فمنیست چه شد؟ پس آنها هم دست به کار شدهاند تا در مسابقهی معشوقهداری عقب نیفتند. امّا مرد و زن متاهل چرا به دنبال معشوقه میروند، در همسر شرعی چه چیزی یافت نمیشود که در یک معشوقهی غیر شرعی یافت میشود؟ حتی در جستوجوهایم برای این نوشته به مقالهای رسیدم که عنوانش این بود؟
معشوقه یا همسر چی بهتره؟ همسر یا معشوقه - چه کسی بیشتر دوستش دارد، چه کسی مهمتر است، چه کسی را مردان انتخاب میکنند؟
- در آهنگهایی هم که ساخته میشوند فرهنگ معشوقهداری، به طرز جذّابی، ترویج میشود:
از قدیم گرفته:
تا جدید:
سریال کرهایی را به فارسی ترجمه میکنیم که نامش این است: «من یک معشوقه دارم!»
در سریالهای تلویزیونی، سینما و خاصه سریالهای نمایش خانگی، این موضوع هر روز، بیشتر از دیروز، به طرق متنوع و خلاقانه و روشهای جدید، ترویج میشود. تا این پدیده خیلی زییا، عادیسازی شده و به یک عرف فردی و اجتماعی تبدیل شود.
- و در بخشی از مقالهای که برگرفته از گفتههای دكتر محمد مجد (روانپزشك و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشكی ایران) بود، خواندم:
ازدواج و عشق
عشق از نظر روانپزشكی یك بیماری و نشانهی عدم آمادگی فرد برای ازدواج است.
اوج احساسی كه انسان برای ازدواج باید داشته باشد دوست داشتن است.
چون ما میخواهیم برای یك عمر و فقط یكبار یك كاری بكنیم كه به آن میگویند انتخاب همسر.
باید پیچهای دل را محكم كرد چون عاشق شدن همانا و ندیدن عیب ایشان همانا و عمری بیچارگی همانا.
اگر دقت نكنیم حتما اشتباه میكنیم و بدبخت می شویم.
در ازدواج بخت و اقبال و شانس و قسمت معنی ندارد.
اینها Artifact ، مزخرفات و چرت و پرتهایی است كه قبل از آمدن تفكر و فلسفه در جهان رایج بود.
ما در قرن ۲۱ زندگی میكنیم و باید عاقلانه عمل كنیم. مشخص است كه ازدواج هم بیاهمیت نیست. تعقل باید!
پس عشق را بگذارید كنار.
و همسر مقدس است نه معشوقه.
این را باید دقت كرد كه همسر جایگاهی دارد كه یك معشوقهی گذری هیچوقت در آن جایگاه نمینشیند.
همسر عمری را همنشین جان و دل من است و معشوقه چندی را در گذر دل من.
- شاید باور نکنید که کتابهایی ترجمه و در دسترس مردم قرار میگیرند که «معشوقهداری» را خیلی شیوا و فریبا ترویج میکنند:
- و کتابهایی هستند که در داخل متنشان، میتوان به تبلیغ غیر مستقیم معشوقهداری دست یافت. مثلاً در بخشی از کتاب «علیه تفسیر» نوشته «سوزان سونتاگ»، به چنین پاراگرافی برمیخوریم:
نویسندگان بزرگ، یا شوهرند یا معشوق. برخی نویسندگان فضایل استوار یک شوهر را به ما عرضه میکنند: قابل اتکا، فهیم، سخی، برازنده. در سوی دیگر نویسندگانی قرار دارند که در آن ها، قابلیتهای یک معشوق را ستایش میکنیم، قابلیتهایی که از طبیعت و مزاج برمیآیند تا فضیلت اخلاقی. زن ها به شکلی عجیب، ویژگیهایی چون بیثباتی، خودخواهی، غیرقابل اتکا بودن، و خشونت را که در مورد شوهر هرگز با آنها کنار نمیآیند، در معشوق خود میپذیرند، به شرط آنکه در عوض نوعی هیجان و فوران احساسی شدید را تجربه کنند. به همین سیاق، خوانندگان نیز با فهم ناپذیری، وسواسی بودن، حقایق دردناک، دروغ، یا دستور زبان بد کنار میآیند، اگر در عوض نویسنده امکان چشیدن عواطفی کمیاب و احساساتی خطرناک را در اختیارشان قرار دهد. و همانطور که در زندگی، وجود شوهر و معشوق هر دو ضروری است، در هنر نیز چنین است. باعث تأسف است که ناگزیر باشیم میان آنها دست به انتخاب بزنیم.
- یزدیها یک اصلاح زیبایی دارند که میگوید «این دِلِه، نه دَلّه!»، یعنی "دل" جای یک نفر است و مانند دلّه (سطل) برای این ساخته نشده است که هر چیزی را در آن بریزی و جابجا کنی! البته آن یک نفر از بُعد معنوی خدا است که در حدیثی از امام صادق عليهالسلام چنین آمده است:
القلبُ حَرَمُ اللّهِ، فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّهِ غَيرَ اللّهِ: دل حرم خداست، پس، جز خدا را در حرم خدا مَنِشان!
- در جایی (به گمانم مطب پزشک بود) به انتظار نشسته بودم و ناخواسته گفتوگوی عجیب دو نفر کناریام را میشنیدم (نقل به مضمون) ?:
+ چند تا زید داری؟
- الان هفت تا!
+ چرا هفت تا؟
- [با خندهای تمسخرآمیز]: پس چند تا!
+ منظورم اینه که تو بالاخره نمیخواهی با یک نفر به تفاهم برسی و ازدواج کنی؟
- ازدواج؟ مگر کلّهام را خر گاز گرفته خودم را ببرم زیر بار مسئولیت یک نفر که هر روز کنترلم کند که کجا هستم کجا نیستم با کی هستم با کی نیستم...؟
+ همین جوری راحتتر هستم. با هفت نفر حال میکنم. هیچ مسئولیتی هم نسبت بهشون ندارم!
_ حالا چرا هفت نفر؟
+ این هفت نفر همهشان با هم به اندازهی یک دختر همهچیز تمام هم نیستند!
- یعنی چی؟
+ یکیشان باسن خوشگل و خوشفرمی دارد، یکیشان سینههایش خوشگل و خوشفرم است. یکیشان لبهای خیلی قشنگی دارد. یکیشان موهای خیلی بلند و نازی دارد. یکیشان قد خیلی بلند و خوشفرمی دارد. یکیشان اخلاقش خیلی باحال است. یکیشان وضع مالیاش توپ است، مشکل مالیام را حل و فصل میکند. [به اینجا که میرسد به مجری زن داخل تلویزیون اشاره میکند و ادامه میدهد] این مجری را ببین! اگر قرار باشد با این رِل بزم، به خاطر صدایش رِل میزنم وگرنه قیافهاش دو زار هم نمیارزد! آن هفت نفر هیچ کدامشان صدای قشنگ این را ندارند. ولی خُب این هم چیزهایی که آن هفت تا دارند را ندارد، لعنتی فقط صدا دارد!
_ شوهردار هم بین آن هفت تا زیدت است؟
+ آره!
_ با ناموس مردم هم... ؟!
+ ناموس مردم؟! ناموس چیه؟! اینها همهاش یک مشت مزخرف است که آخوندها برای اینکه تو را محدود کنند به خورد شما بدبختهای زودباور دادهاند!
_ این جوری که سنگ رو سنگ بند نمیشود.
+ اما که بند کردیم، شد! اتفاقاً این زنهایی که شوهر دارند برای معشوقه شدن خیلی بهتر هستند. پول شوهرشان را میآوردند خرج تو میکنند. بعد هم از ترس اینکه شوهرشان بفهمد، خیلی پاپیچ تو نمیشوند و دست و پایت را نمیبندند. تازه کاربلد هم هستند... !
من میگم نمیشناسمش توام بش نگو چرا موی بچش فره!
بله این ترانهها هم در ادامهی همان برنامهی ضد فرهنگی دشمن برای ترویج فرهنگ معشوقهداری، خیانت و بیناموس و بیغیرتی در ایران است. البته این برنامه تازه شروع نشده است.
سه سال پیش هم ترانهای از "روزبه بمانی" منتشر شد که این جملات داخلش بود:
میدونم اونم دلش رو هواس ♩♬♫ اونم جوونیش یکیو میخواس
یکی که اسمش اونقد بزرگ ♩♬♫ نیس یکی که قطعاً بابابزرگ نیس!!!
بله تخریبچیان فرهنگ خیلی راحت، خلاقانه و هنرمندانه به کارشان میپردازند و مسئولین و بانیان فرهنگی کشور ما هم خیلی راحتتر در خواب خوش غفلت به سر میبرند. باز هم مثل همیشه، امیدوارم قبل از اینکه دیر شود، یک تکانی به خودشان بدهند. اگر هم به خواب غفلت عادت کردهاند که به این خواب همچنان ادامه بدهند تا خدای سریعالحساب، سریعالعقاب و شدیدالعقاب، همانطور که قوم عاد، ثمود، لوط و... را تکان داد، آنها را هم تکان دهد! ان شاءالله!
لُب کلام:
ترویج فرهنگ معشوقهداری، به نوعی رنگ و لعاب دادن به "خیانت" است و تیشه به ریشهی "خانواده" زدن. این که میبینید هر روز آمار ازدواج، پایین و آمار طلاق، بالاتر میرود، ریشه در پدیدههایی این چنینی دارد. همین الان هم کسی آماری از فرزندان متولد شدهی بدون شناسنامه که محصول همین معشوقهداریهای هوسآلود هستند ارائه نمیدهد. کسی نمیگوید که یکی از معضلات امروز زایشگاهها، تولد فرزندانی است که پدر و مادر مستند و مشروعی ندارند. عدم توانایی دولت و حکومت در ایجاد بسترهای لازم برای ازدواج آسان بین جوانان، از یک طرف و خنثی عمل کردن بانیان بودجهبگیر فرهنگی کشور نسبت به رواج پدیدههایی از این دست، دیر یا زود فاتحهی خانوادهی آبرومند ایرانی را خواهد خواند.
آخرین یادداشتها:
حُسن ختام متنی: به نقل از کتاب «مینویسم زن بخوان عشق» نوشتهی «مژده قزلباش»
حکایت زندگی، حکایت غریبیست. تا انسان نباشی، طعم زندگی را نچشیده باشی، درد را لمس نکرده باشی و از فشار غصههایت به گریه نیافتاده باشی، نمیفهمی چقدر با همین تن نحیف و جسم خاکی، لبریز از صبر و تحمّلی! گاهی چه ناشکیب ناله میکنی که دیگر نمیتوانیم اما تمام واقعیت این نیست، وقتی به عقب برمیگردیم، میبینیم چه جاهایی باید میشکستیم و نشکستیم چه جاهایی باید کم میآوردیم و نیاوردیم!
حُسن ختام صوتی:
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک درنگ بر هنگِ منگ و لنگِ فرهنگ! (۶)
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک دکتر چند منشی(بخوانید زید!) میخواهد؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
تبلیغ مؤثر، تبلیغ مخرب