استاد درستنویسی، داستاننویسی، دلنوشته نگار و انسانی احساسی! ۲۲۱۵
مجموعه نامههایی برای خودم؛ شمارهی سوم
پیامی برای خودم:
امید عزیز!
از اینکه هستی و شاد دلی، نهایت خوشحالم.
خواستم برای حرفهایی را بگویم: من، باران مرواریدهای گران قیمتی را دیدم که از چشمان سیه تو فرو ریخته است و همینطور من لبخندی را دیدم که لبان نمکین تو به آن زیبایی بخشیدهاست؛ ممکن است زندگی سخت باشد اما تو مقاومتر از آنی!
نمیتوانم توصیف مسرت خویش را از بودنم در کنار عزیزی چون تو بکنم؛ به نیروی درونت اعتماد کن و مطمئن باش اگر تمام دنیا تورا تنها بگذارد، من کنار توام!
دوستدارت:
خودِ خودت!
مطلبی دیگر از این انتشارات
روزی که تخته جای منبر را گرفت
مطلبی دیگر از این انتشارات
هادی
مطلبی دیگر از این انتشارات
پس جهانت چه شد؟