«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
جهان در "واقعیت" چگونه است؟ (کتابی برای شکست دادن شامپانزهها!)
مقدمه:
برخی از کتابها هستند که فکر آدم را مانند یک زمین شخم زده و برای کاشت بذرهای فکری مرغوبتر، آماده میکنند. خوشبختانه بهاری که گذشت و چه سخت گذشت، در میان کتابهایی که خواندم، چهار کتاب وجود داشتند که از این مشخصه، برخوردار بودند. یکی از آنها را قبلاً معرفی کردم. یکی را هم امروز معرفی میکنم. دو تای دیگر هم بمانند برای بعد. باذناللّه و به شرط حیات.
چه کسی گفته این کتاب خوبه؟
چون میدانم آقای بیل گیتس، خاطرخواهان و مریدان بسیاری در ایران دارد، اجازه بدهید یک راست نظر ایشان در مورد کتابی که میخواهم معرفی کنم را بنویسم:
من همیشه درباره کشورهای در حال توسعه و توسعهیافته صحبت میکنم؛ اما دیگر نه.
دوست قدیمیام، هانس روزلینگ، در کتاب خود به نام Factfulness یک چنین برچسبهایی را بیمعنی و منسوخ میداند. وی ما را برآن میدارد که با دیدگاهی جدید به جهان بنگریم.
او در بخش عمدهای از کتاب خود به ده غریزهای پرداخته است که باعث میشود نتوانیم دیدگاه درستی درباره جهان داشته باشیم. غرایزی همچون ترس (توجه بیش از اندازه ما به چیزهای ترسناک)، غریزه شکاف (بسیاری از مردم عادت دارند همه چیز را به دو دسته تقسیم کنند) و… به عقیده هانس، این غرایز مانع از آن میشوند که به حوادث جهان با دید درست بنگریم. وی میگوید اگر هر حادثهای که رخ میدهد در بستر تاریخیاش بررسی کنیم، قطعاً متوجه پیشرفتهای بشر خواهیم شد.
به بیان دیگر، اوضاع جهان هم بد است و از قبل بهتر. پیشرفت، اندکاندک رخ میدهد. در بیستسال اخیر، تعداد مردمی که در فقر شدید به سر میبردند، به نصف کاهش یافته است؛ اما تابهحال تیتری با این مضمون در روزنامه صبح شهر خود ندیدهایم. چون رسانهها چنین خبرهایی را پوشش نمیدهند.
نکته بسیار خوب دیگر درباره این کتاب و البته شخص هانس اینست که برخلاف بسیاری از دیگر نویسندگان، اشخاص را به خاطر سوءبرداشتهایشان از جهان قضاوت نمیکند. او حتی رسانه را سرزنش نمیکند. درعوض، خاطراتی از نادانیهای خودش را برای شما تعریف میکند. او میگوید همین غرایز هستند که از ما انسان ساختهاند و غلبه بر آنها کار آسانی نیست.
این خود هانس است. او همیشه مهربان بود و هرگز دیگران را قضاوت نمیکرد. او زندگی خود را صرف پیداکردن راههایی برای ارتقای بهداشت جهانی کرد و یافتههای خودش را به زبانی طنز با دیگران درمیان میگذاشت. این کتاب به شما کمک میکند خود او و شخصیت خاصش را بشناسید. ای کاش میتوانستم به هانس بگویم چقدر از این کتاب لذت بردم. واقعیت کتابی فوقالعاده است و امیدوارم افراد زیادی آن را مطالعه کنند.
پزشک و نویسندهای با کارها و حرفهای نو!
نویسندهی کتاب، هانس روزلینگ، پزشکی است که تحت عنوان مشاور سلامت و استاد سازمان بهداشت جهانی، اطلاعات با ارزشی از اوضاع و احوال مردم جهان دارد. او با بررسی موشکافانهی آمارهای رسمی سازمان ملل و سایر آمارهای معتبر و قابل اطمینا، به این نتیجه رسیده است که میتواند نگاه مردم جهان را نسبت به جهانی که در آن زندگی میکنند، تغییر داده و واقعیتر کند. در حال حاضر، نگاه اکثر مردم جهان، کاملاً بدبینانه است و آنها تصور میکنند که وضعیت در حال بدتر شدن است. روزلینگ، برای این که انسانها به مسائل، فراتر از امور مسلّم و بدیهی فکر کرده و طرز فکر خود را واقعیتر کنند، از هیچ کاری دریغ نورزیده است.
یکی از این کارها!
من در پایان یکی از سخنرانیهایم در مورد توسعهی جهانی به طور اتفاقی این هنر سرخپوستی باستانی را نشان دادم. روی میز ایستادم و پیراهن چهارخانهام را پاره کردم تا جلیقهی سیاهی که بالای آن نقش رعد و برق طلایی پولکدوزی شده بود را نشان دهم. از همه خواستم ساکت باشند، و همزمان با صدای طبل آن سرنیزهی ارتشی را توی گلویم فرو بردم. دستهایم را از هم باز کردم. حضار هیجان زده شدند.
حرفهای خود روزلینگ در مورد کتابش:
این کتاب، آخرین نبرد من در مبارزه علیه جهل ویرانگر جهانی است. این کتاب آخرین تلاش من برای تاثیرگذاری بر جهان است: تغییر طرز فکر مردم، فرو نشاندن ترسهای غیرمنطقی، و هدایت دوباره انرژیهایشان به سمت فعالیتهای سازنده. من در مبارزات قبلی خود را با مجموعهای عظیم از اطلاعات، نرمافزارهای روشنگر، یک سخنرانی پر انرژی، و یک سرنیزهی سوئدی مجهز کردم. آنها کافی نبودند. اما امیدوارم این کتاب اینگونه باشد.
این کتاب حاوی اطلاعاتی است که درمان میکند. نوعی منبع آرامش روان است. چون جهان اینقدر هم که به نظر می آید دراماتیک نیست. واقعیت، مانند یک رژیم غذایی سالم و ورزش منظم، میتواند بخشی از زندگی روزمره شما شود و باید بشود. تمرین را شروع کنید، و بعد از مدتی قادر خواهید بود جهانبینی فوق دراماتیک خود را کنار گذاشته و به یک جهانبینی مبتنی بر واقعیت برسید.
میتوانید بدون به خاطر سپردن اطلاعات، دنیا را درست درک کنید. قادر خواهید بود تصمیمات بهتری بگیرید، نسبت به خطرات و احتمالات حقیقی هوشیار بمانید، و دیگر لازم نیست به خاطر مسائلی که از اساس اشتباه هستند، مدام تحت فشار باشید. من به شما یاد خواهم داد تا داستانهای فوق دراماتیک را تشخیص دهید، و به شما ابزارهایی برای فکر کردن خواهم داد تا با استفاده از آن ها بتوانید غرایز دراماتیک خود را کنترل نمایید. شما پس از آن قادر خواهید بود تصورات غلط را کنار گذاشته، یک جهانبینی مبتنی بر واقعیت به وجود آورید و بالاخره شامپانزهها را شکست دهید.
روزلینگ بر این باور است که ده غریزه در انسانها وجود دارد که باعث میشود آنها دنیا را "آن طور که باید" و "به طور واقعی" نبینند:
- غریزه شکاف
- غریزه منفی گرایی
- غریزه خط مستقیم
- غریزه ترس
- غریزه اندازه
- غریزه تعمیم
- غریزه سرنوشت
- غریزه پرسپکتیو یکنقطهای
- غریزه سرزنش
- غریزه فوریت
گزیدهی جالبی از فصل دوم، غریزه منفی گرایی، تحت عنوان "بد و بهتر":
راه حل این نیست که تمام اخبار بد را با اخبار خوب خنثی کنیم. این کار فقط این خطر را بوجود میآورد که به خودفریبی، آرامش و گمراهی در جهت مخالف تمایل نشان دهیم. مثل این است که شکر زیاد را با نمک زیاد خنثی کنیم، به نظر شما این کار فایدهای دارد؟ شاید همه چیز هیجانانگیزتر شود، اما بیشتر برای سلامتی ضرر دارد.
راه حلّی که برای من خوب جواب داد این بود که خود را متقاعد کنم تا همزمان دو اندیشه در ذهن خود داشته باشم.
وقتی کسی میگوید اوضاع دارد بهتر میشود گویا ما فکر میکنیم آنها میگویند، "نگران نباش، خیالت راحت باشد" یا حتی "ندیده بگیر." اما من وقتی میگویم اوضاع دارد بهتر میشود، اصلاً منظورم آن حرفها نیست. مطمئن باشید من از نادیده گرفتن مشکلات وحشتناکی که گریبانگیر جهان امروز شده، طرفداری نمیکنم. حرف من این است که اوضاع هم میتواند بد باشند، هم بهتر.
مثل یک نوزادِ نارسِ در دستگاه، به این دنیا فکر کنید. وضعیت سلامت نوزاد خیلی بد است و تنفس، ضربان قلب، و دیگر علائم حیاتیاش بهطور پیوسته کنترل میشود تا سریعاً متوجه هرگونه بهبود یا وخامت در حالش بشوند. بعد از یک هفته، حالش خیلی بهتر میشود. علائم حیاتی نشان میدهد که رو به بهبود است، اما هنور هم باید در دستگاه بماند چون وضعیتش بحرانی است. آیا منطقی است که بگویم وضع نوزاد رو به بهبود است؟ بله. قطعاً. منطقی است که بگوییم حالش بد است؟ بله، قطعاً. یا جمله"اوضاع دارد بهتر میشود" به این معنی است که همه چیز خوب است، و ما باید خیالمان راحت باشد و نگران هیچ چیز نباشیم؟ نه، این طور نیست. آیا انتخاب بین بد و بهتر شدن فایدهای دارد؟ قطعاً نه. هر دو را باید داشته باشیم. هم بد و هم بهتر. همزمان... ما باید این طوری درباره وضعیت فعلی دنیا فکر کنیم.
گزیدهی قابل تاملی از فصل دوم، غریزه ترس، تحت عنوان "۴۰ میلیون هواپیمای نامرئی":
در سال ۲۰۱۶، تمام ۴۰ میلیون پروازهای شرکتهای هواپیمایی در صحت و سلامت در فرودگاه مقصد فرود آمدند. فقط ۱۰ هواپیما دچار سانحه و مرگ مسافران شد. و البته رسانهها فقط دربارهی این ۱۰ پرواز مطلب نوشتند: ۰.۰۰۰۰۲۵ درصد کل پروازها.
پروازهای ایمن ارزش خبری ندارند. تصور کنید: "پرواز شماره ۰۰۱۶BA از مبدا سیدنی بدون هیچ مشکلی به فرودگاه چانگی سنگاپور رسید. و اخبار امروز را همینجا به پایان میرسانم."
سال ۲۰۱۶ در تاریخ صنعت هوانوردی دومین سال امن بود (کمترین حوادث هوایی را داشت). این هم ارزش خبری نداشت.
میزان سوانح مرگبار هواپیمایی، طی ۷۰ سال گذشته، نشان میدهد که امنیت پرواز تا به امروز ۲۱۰۰ برابر شده است.
بخشی از فصل هفتم، غریزه سرنوشت، تحت عنوان"آفریقا میتواند رشد کند":
من حتی به این فقیرترین و بداقبالترین مردم این جهان هم امیدوار هستم، زیرا فقر شدید همیشه همینطور چارهناپذیر و مایوسکننده به نظر میرسد. کشورهایی مانند چین، بنگلادش و ویتنام درست در زمان قحطی و درگیریهای داخلیشان که همه چیز غیرممکن به نظر میآمد، پیشرفت کردند. امروزه اکثر لباسهایی که در کمد خود دارید، تولید این کشورهاست. سی و پنج سال قبل، هند، شبیه موزامبیک امروز بود. اینکه موزامبیک طی سی سال آینده درست مانند هند خود را متحول سازد و به کشوری در سطح دو و یک شریک تجاری قابل اعتماد تبدیل شود، کاملاً امکانپذیر است. موزامبیک، در مجاورت اقیانوش هند، مرکز آینده تجارت جهانی، یک ساحل طولانی و بسیار زیبا دارد. چرا نباید رونق بگیرد؟ هیچکس نمیتواند آینده را ۱۰۰ درصد با اطمینان پیشبینی کند. من اعتقاد راسخ ندارم که چنین اتفاقی خواهد افتاد. اما یک احتمالگرا هستم و این واقعیتها مرا متقاعد میکنند: چنین اتفاقی امکانپذیر است.
یکی از سخنرانیهای هانس روزلینگ که با بخشهایی از کتابش مرتبط است:
لُب کلام:
این کتاب را اگر تا الان نخواندهاید، از دست ندهید. یک عالمه حرفهای تازه در این کتاب وجود دارد که هر
کدام، میتواند برق را از سه فاز شما بپراند!
بنده اگر در نظام آموزشی این مملکت دخل و تصرفی داشتم، به جای برخی از کتابهای مزخرف درسی که از خواندن آنها، حتی پشیزی نصیب هیچ دانشآموز و دانشجویی نمیشود، این کتاب را جایگزین میکردم.
خوشبختانه این کتاب، در کشور ما نیز با استقبال زیادی روبرو شده است و تا الان توسط انتشارات گوناگون، با ترجمههای خوب و با کیفیت و قیمتهای مختلفی به چاپ رسیده است. قیمت این کتابها با توجه به کیفیت کاغذشان، حول و حوش سی تا هفتاد هزار تومان، در نوسان است.
بنده ارزانترین چاپ و کیفیت آن را خریدم ولی باز هم از خواندن آن لذّت بردم و بین دوستانم نیز ردّ و بدل کردم تا بخوانند. شما هم هر کدام که خواستید را بخوانید و اگر از خواندن آن لذّت بردید، دوستانتان را دعوت به خواندن آن کنید.
مطلب قبلی:
واقعاً نمیدونم چرا اینقدر پُر حاشیه شد و ذرّهای به مخیّلهام خطور نمیکرد که کار به این همه بحث و جدل بکشد. البته ناگفته نماند که کمترین فایدهی این بحث و جدلها، مجاب شدن حقیر، برای مطالعهی بیشتر و تعقل افزونتر است. بنابراین از تمام دوستان، چه آنهایی که نظر موافق و تاییدی داشتند و چه آنها که نظر مخالف و تکذیبی، سپاسگزارم. و این را هم خدمت دوستان عزیزم (از هر قشر و با هر طرز فکری) عرض کنم که هدف بنده از فراخواندن دیگران به خواندن این کتابها، چیزی جز شریک کردن آنها در لذّتی که خودم از خواندن آنها بردهام، نیست و نخواهد بود:
توجه! توجه!
عزیزانی که برای گاهنامهی نوزدهم مطلب نوشتهاند، حتماً این مطلب را بخوانند. نمیدانم چرا بسیاری از دوستان که برای موضوعات ماهنامه، مطلب نوشتهاند، هنوز برای انتخاب پنج پُست برتر و امتیازدهی به آنها از بیست، همکاری نکردهاند. اگر کار این جوری پیش برود، مجبورم به فکر راه حل جدیدی برای انتخاب نفرات برتر باشم. راستی: موضوع ماهنامه بعدی نیز در مطلب مذکور، آمده است.
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حسن ختام: دعوت برای مشاهدهی یک مستند و یک فیلم در مورد شهید بهشتی. معلّم بزرگی که هرگز آن طور که شایستهی آن بود شناخته نشد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب| سرکار علیّه!
مطلبی دیگر از این انتشارات
رمانی که با زبان طنز از آسیبهای اجتماعی میگوید؛
مطلبی دیگر از این انتشارات
مروری بر «چگونه مرور کتاب بنویسیم؟»