لذت از دست دادن

«بمباران بی‌پایان اخبار، شایعات و تصاویر باعث شد میل شدید و اعتیادگونه‌ای به اطلاعات پیدا کنم، مسئله‌ای که زندگی‌ام را تباه کرد و شاید زندگی شما را هم به تباهی بکشاند[1]

جمله‌ی بالا رو اگر در سال انتشار مقاله (1391) می‌خوندیم شاید برای ما معنای خیلی خاصی نداشت. هرچند که اون روزها با فیسبوک آشنا بودیم اما همچنان برای به اشتراک گذاشتن تصاویرمان محدودیت‌هایی داشتیم و همچنین فیسبوک قابلیتی مثل استوری ایسنتاگرام نداشت تا از لحظه لحظه‌ی زندگی خودمون مستندسازی کنیم! حتی یادمه دانشگاه به وسیله‌ی اطلاعیه‌ای عنوان کرده بود "در صورت عضویت افراد در فیسبوک و فعالیت به کمیته انضباطی دانشگاه فراخوانده می‌شوند". اما امروز جمله بالا برای بسیاری از ما صدق می‌کند.


مغز ما انسان ها عادت کرده است چیزها را به پایان برساند و افزون بر آن ما برای چیزهای ناتمام یا کارهایی که شروع نکرده‌ایم بیشتر افسوس می‌خوریم تا کارهایی که به پایان رسانده‌ایم یا داریم تمامشان می‌کنیم.

اگر احساس از دست دادن تجربه‌ای مهیج‌‌تر و جالب‌‌تر که در جایی دیگر در جریان است رو دارید، احتمالا درگیر فومو یا ترس از دست دادن هستید. آخرین اختلال فرهنگی‌ای که بی‌‌سروصدا آرامش ذهن ما را تحلیل می‌‌برد. فومو زاده‌ی پیشرفت تکنولوژیک و گسترش اطلاعات است. البته فرهنگی كه در اين دوره زمانه با اون زندگی ميیكنيم مارو به مصرف‌گرايی و تجربه بيشتر سوق ميده. اگر به شعارهای تبليغاتی سال‌های گذشته يک نگاهی بندازيد شما هم حرف من رو تاييد می‌كنيد.

چون ارزشش رو داری! و يا شعار نایکی با عنوان فقط انجامش بده. ما با ستايشی از بيشتر خواستن مواجه‌ايم. اين روزها قناعت بيشتر از اينكه فضيلت باشه رذيلت به حساب میاد. چرا؟ چون از نظر خيلی از ما، شهروند خوب كسی است كه خودش را با مصرف خفه می‌كنه و لحظه‌ای از ميل جلو رفتن دست نمی‌كشه. البته اگر پای صحبت دیوید اتنبرو نشسته بودیم و می‌دونستيم كه كمتر از عمرمون برای پاک کردن رد پامون از طبیعت فرصت داريم و اين شيوه‌ی مصرفی ما باعث ميشه تا كمتر از ده سال ديگه قطب شمالی وجود نداشته باشه احتمالا ما هم به فکر لذت بردن از از دست دادن می‌افتاديم.

هر کدام از ما جهت تجربه و یادگیری منابع محدودی (زمان، انرژی، سرمایه مالی) در اختیار داریم و افزایش تصاعدی محتوا در مقابل محدودیت ظرفیت ما در مصرف محتوا، دائما ما را در یک موقعیت انتخاب از بین چند گزینه قرار میده. وجود این خیل عظیم از انتخاب‌های متعدد باعث میشه تا دائما در مورد سایر انتخاب‌ها هم فکر ‌کنیم و احتمال میدیم شاید می‌تونستیم انتخاب بهتری داشته باشیم. وجود انتخاب‌های متعدد علاوه بر تشدید تجربه از دست دادن، خستگی حاصل از تصمیم رو هم برامون به همراه داره. برای همینه که افرادی مثل جابز یا زاکربرگ در انتخاب لباس هم گزینه‌ها رو محدود می‌کنند تا با این حجم از انتخاب مواجه نشند.


در این فرهنگ احتمالا هیچ وقت در هیچ کاری خوب نخواهیم بود. چون هربار که به محوطه هجده قدم می‌رسیم، تیرک‌های دروازه جابه‌جا می‌شوند. از طرفی ما را به خوب بودن در حوزه مختلف تشویق می‌کنند. مثلا دختر خوب، مادر خوب، همسر خوب، کارمند خوب و ...! در صورتی که باید بپذیریم

در ضرب‌‌آهنگ پرجنب‌‌وجوش زندگی‌‌مان، گاهی محکوم به از دست دادن هستیم.

در نتیجه به‌جای دنبال کردن سودهای حداکثری بهتر است به دنبال ارضای بسنده که ترکیبی از دو کلمه رضایت و بسندگی است باشیم. در واقع صرفا به نتيجه‌ای بسنده كنيم كه به اندازه كافی خوب است.

خویشتن‌داری

یکی از راه‌های دستیابی به این فضیلت، خودكنترلی است. درگام اول بهتره که تکلیف فیل‌های سفید رو معلوم کنیم. یکی از اصول سنتِ فلسفه، رعایت اعتدال است. در صورتی که می‌خواهیم بیشترین تعداد ممکن از انسان‌ها از نعمت زندگی پایدار برخوردار باشند باید اندکی خویشتن‌دار شویم.

زیبایی در سادگی است

همه ما می‌توانیم بیاموزیم که در مسائل بی‌اهمیت کنار بکشیم و به کم راضی شویم. به این ترتیب وقت بیشتری برای چیزهایی که واقعا مهم‌اند داشته باشیم. (گراهام هیل در سخنرانی‌اش در تد برامون توضیح میده)

جومو (JOMO) يا لذت از دست دادن برای اولين بار توسط يک كارآفرين حوزه فناوری به نام آنيل داش مطرح شد. اما در بسياری از منابع نقطه تولد آن را مقاله‌ای كه توسط نيويورک تايمز در سال 2018 نوشته شده عنوان می‌كنند. اعتیاد رفتاری در استفاده از اینترنت و تاثیراتی که بر زندگی ما گذاشته باعث تعریف و به وجود آمدن و ترند شدن عنوان‌هایی مثل فرسودگی شغلی، خستگی، تنهایی و ... شد. حالا ما باید در این دهه جدید یک ارزیابی مجدد و باز تعریف از رسانه‌های اجتماعی، ارتباطاتمون و البته انتخاب‌هامون داشته باشیم.

جومو در مقابل فومو
جومو در مقابل فومو


جومو کمک می‌کنه تا از لحظه لذت ببریم. برای مثال، به‌جای اینکه شخص حسرت بخورد که دوستانش در یک مهمانی خوش می‌گذرانند و او را دعوت نکرده‌اند؛ با لذت کتابی جدید می‌خواند یا سریال موردعلاقه‌اش را می‌بیند. بدون اینکه خودش را درگیر احساسات مخربی مثل پشیمانی، عذاب وجدان و غیره کند. طرف‌داران جومو، معتقدند زندگی زیباست و باید چیزهای جدید را تجربه کرد. باید از زندگی و زندگی در لحظه، لذت برد.

لذت از دست دادن غارنشینی یا تجربه نکردن و نشستن در یک گوشه‌ی عزلت نیست. اینترنت و شبکه‌های اجتماعی تأثیر زیادی در به‌وجودآمدن فومو دارند؛ اما این بدان معنا نیست که بگوییم آن‌ها کلاً مضر هستند. لذت از دست دادن محدود به اینترنت و ... هم نیست قراره که در ترازوی زندگیمون تعادل رو برقرار کنیم.

توجه به زمان حال، فاصله گرفتن از دنیای آنلاین، یادگرفتن توان نه گفتن، دانستن اولویت‌های خود باعث میشه تا در مواجه با پیشنهادها و درخواست‌های مختلف، بتوانیم راحت‌تر نه بگوییم.

جالبه بدونيد كه قضيه اينقدر مهم و جهانی شده كه يک جنبش و وب سايت برای حركت به سمت اين تحول ایجاد شده و یا مبلغ 100000 دلار برای كسی كه يک سال رو بدون اينترنت و موبايل سپری کنه توسط شرکتی جایزه گذاشته شده. همچنین شركت نتفليكس مستندی رو با عنوان معضل اجتماعی با حضور تعدادی از متخصصان و مديران رده بالای پیشین گوگل، فیسبوک، توییتر و ... ساخته تا نمایش بده چطور بینش و رفتار ما می‌تونه توسط این محیط تغییر کنه. یا اگر بخش کتاب‌های گوگل رو جستجو کنید می‌بینید که سه کتاب هم در این زمینه نوشته شده.


[1] عنوان فرعی مقاله‌ای از Andrew Sullivan که در سال 2016 با عنوان "قرار بود انسان باشم" برای مجله نیویورک نوشته شد.

پ.ن: از آن‌جایی که ماه‌هاست می‌خواستم در خصوص شنیده‌هام از این مسئله متنی بنویسم اما کمال‌گرایی و یه سری مسائل شخصی اون رو به تعویق انداخته بود، این متن رو به عنوان پیش‌نویس اولیه منتشر کردم و به مرور در متن بهبود ایجاد خواهد شد.