Violet



فصل 1
خاطرات
(قسمت 26)

ارغوان : سللااام

مریم خانم : سلام عروس قشنگم
ارغوان : (چه چیزا....عروس قشنگم ؟)
ایییی...چرا محسن تیپ آبی زده ؟ چه ریز ریز می‌خنده....شانس منو ببین تو رو خدا...
محسن: سلام ارغوان ...چه جالب که باهم ست هستیم
ارغوان :اِ....آره ، خیلی جالبه ...
....هنوزم داره می‌خنده...اگر میدونستی قراره چه بلایی سرت بیاد، خون گریه میکردی !

بهتره برم چایی بیارم...
مادر ارغوان : کجا عزیزم ؟
ارغوان : می‌خوام برم چای بیارم
مادر ارغوان : برو دخترم

.
‌.
‌.
ارغوان : بفرمایید
مریم خانم (مادر محسن ): به به ...چایی خوردن از دست ارغوان جون مزه دیگه ای داره

ارغوان : نوش جان
بدجوری دستام می لرزه ... هرچی بیشتر بهش نزدیک میشم ...قلبم بیشتر میزنه ...وای خدا ...دارم می‌سوزم ... فکر کنم دارم سکته میکنم ....
خدایا منو ببخش .... من مجبورم
محسن : اخخخخ...سوختم ....سوختــ‍ــــــم

ارغوان : ای وای ... تو رو خدا ببخشید ....نمی‌دونم چطور شد ....متاسفم ..خیلی متاسفم ....

(محسن با خشم فرو خورده ای ) گفت:
محسن : اشکالی نداره ...

مریم خانم : محسن پسرم خوبی ؟ بذار ببینم چی شده...
محسن : مادر جان نگران نباشید طوری نشده
مرین خانم : آذر جون ...دخترت بلد نیست چطوری باید پذیرایی کنه ؟

مادر ارغوان : خیلی هم خوب میدونه ... پیش میاد دیگه ...شما ببخشید
ارغوان : واقعا متاسفم ....نمی‌خواستم اینطوری بشه
پدر ارغوان : مریم خانم ...امروز دخترم یکم استرس داره ...
مریم خانم : درسته علی آقا ...درک میکنم
ارغوان جان ...ناراحت نشو عزیزم

ارغوان : بازم ببخشید ...ممنون که درک می کنید
@EB474
#Violet