" تَمَنایِ روُشَنی... " مَن بِه رَنجِ تَرانه ها گِریستِه ام؛ باران صِدایَم کُن...! پستهای " تَمَنایِ روُشَنی... " در انتشارات اتاقک زیر شیروانی ذهن سایر پستها در ویرگول " تَمَنایِ روُشَنی... " در اتاقک زیر شیروانی ذهن ۶ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه آن زمان؛ از گم شدن نمی ترسم. " تَمَنایِ روُشَنی... " در اتاقک زیر شیروانی ذهن ۷ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه من، یک کاغذ مچاله. من یک کاغذ مچاله ام، با دکلمه ای بر سینه... " تَمَنایِ روُشَنی... " در اتاقک زیر شیروانی ذهن ۸ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه یادداشت های یکی درمیان ۴! "ماه بدون اون لکه های سیاه خونمردگی دیگه خودش نیست." " تَمَنایِ روُشَنی... " در اتاقک زیر شیروانی ذهن ۹ ماه پیش - خواندن ۴ دقیقه بهار در من میخندد. یک نوشته پر از دیوونگی و خودمونی به مناسبت تموم شدن سال!
" تَمَنایِ روُشَنی... " در اتاقک زیر شیروانی ذهن ۶ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه آن زمان؛ از گم شدن نمی ترسم.
" تَمَنایِ روُشَنی... " در اتاقک زیر شیروانی ذهن ۷ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه من، یک کاغذ مچاله. من یک کاغذ مچاله ام، با دکلمه ای بر سینه...
" تَمَنایِ روُشَنی... " در اتاقک زیر شیروانی ذهن ۸ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه یادداشت های یکی درمیان ۴! "ماه بدون اون لکه های سیاه خونمردگی دیگه خودش نیست."
" تَمَنایِ روُشَنی... " در اتاقک زیر شیروانی ذهن ۹ ماه پیش - خواندن ۴ دقیقه بهار در من میخندد. یک نوشته پر از دیوونگی و خودمونی به مناسبت تموم شدن سال!