«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
کیلید بزن چهارده تا! (۱۴+)
مقدمه:
خواهش میکنم این یادداشت را صبورانه و بدون هیچگونه تعصّب و یا قضاوت عجولانهای تا انتها بخوانید و بدون هیچ شتابزدگی خاصّی و سر صبر و پس از مدتی اندیشه، نظرات مخالف و موافق خود را در زیر آن بنویسید. چرا که بنده نیز در مقام نویسنده، سعی کردم که بر تعصّبات شخصی خودم چیره شوم و بدون تفکّر و اندیشه آن را قلم نزنم.
بیش از هشت سال پیش، یک روحانی، ما را با روش خودش به فرزندآوری ترغیب و تشویق کرد:
- شرحی کوتاه بر روش حاج آقا:
حاج آقا چند بچهای که در مسابقات قرآنی حضور یافته و هنرنمایی کردند را معیار قرار داده و با ادای جملات «دیدید که این غنچههای ولایت چه کردند» و «دیدید که این شیربچّههای فاطمهی زهرا و شیربچّههای علی چه کردند» مردم را تشویق میکند تا با گفتن یک «یاعلی» و «یک یازهرا» عملیات پنج، هشت، دوازده و چهارده فرزندی را در همان شب (مدام هم تاکید میکند که از همین امشب!) کلید بزنند.
در این روش، استفاده از کلمات «عملیات» و «کلید» بار منفی دارند. «عملیات» ما را ناخودآگاه به یاد روزهای جنگ میاندازد و «کلید زدن» ذهن را به سوی «کلید زدن طرحها و پروژههای عمرانی که معمولاً فقط کلنگ زده میشوند!» سوق میدهد. ای کاش حاج آقا در روش خامدستانه و شلختهوارش، از این کلمات استفاده نمیکرد.
در این روش خیلی مستقیم و بدون هیچ پشتوانهی علمی و بدون هیچ اشارهای به محدودیتهای تربیت و تامین فرزندان زیاد، مردم تشویق میشوند که از حداقل پنج بچه شروع کرده و حداکثر چهارده بچّه به دنیا بیاورند و تحویل جامعه بدهند.
در این روش باز هم دین و مذهب و ائمه دستمایه قرار داده میشوند. دین و مذهب و ائمهای که در این چند دهه بارها دستمایه قرار گرفتهاند و به دلیل اشتباهات مکرّر دستمایه قرار دهندگان، دیگر تقدّس قبلیشان را از دست دادهاند. با توجّه به شرایط اجتماعی امروز کشور، میتوان روش حاج آقا را آبکی و منسوخ شده دانست.
روش حاج آقا و امثال ایشان دیگر قرار نیست و نمیتواند خیلی تاثیرگذار باشد. شاید در خوشبینانهترین حالت ممکن، تنها ده تا بیست درصد از افراد جامعه تحت تاثیر حرفهایی شبیه به این قرار بگیرند. آن هم نه برای عملیات کلید زدن تولید چهارده تا بچّه. بلکه برای اینکه فرزند اول یا دوم را به دنیا بیاورند.
جامعهای که قرار است فرزندان زیاد تولیدِ ما به آن روانه شوند، چه حالی دارد؟ جامعهای در کُما، جامعهای که در حال حاضر اوضاع مساعدی ندارد. جامعهای که اگر هزار آشنا هم در آن داشته باشی، باز غریبه هستی. جامعهای که برادر از بردارش و خواهر از خواهرش خبری ندارد. جامعهای که بزرگترین سرمایهاش یعنی اعتماد را از دست داده است. جامعهای خالی از اعتماد و خالی از معنا.
در همان سالها، یک هموطن مخالف نظام در کسوت خواننده، در دل غربت به حرفهای این روحانی پاسخ میدهد و ما را با دلایل منطقی و غیرمنطقی و به روش نه چندان محترمانهی خودش، از فرزندآوری بر حذر میدارد:
- روش آقای خواننده:
این روش کاملاً زرد، سویهدار، ضدّ فرهنگی، هجو، هزل و توهینآمیز است. روشی که سردمدارانش در فضای مجازی دنبالکنندگان چند میلیونی دارند. روشی زیرکانه، مطلوب و پرطرفدار برای بیان حرفها و رسیدن به اهداف، در این اوضاع و احوال قاراشمیش. مگسی زیبا و خوش وِزوِز برای نشستن بر روی زخمی کاری که ناشیان و کمکاران عرصهی اقتصاد و فرهنگ ایجاد کردهاند.
در این روش از هنر موسیقی و ترانه استفاد که خیر، سوء استفاده شده است. ترانهای که به طرز خلّاقانهای و با اتمام صحبتهای حاج آقا با عبارت «کلید بزنید.» شروع میشود. یکبار ادای کلمهی «بزنید» از سوی حاج آقا با چهار بار تکرار هدفمند کلمهی «بزنید» از سوی آقای خواننده در هم میآمیزد. زیرکی ترانهسرا و خواننده از همینجا شروع میشود!
از آنجا که هدف وسیله را توجیه میکند، میتوان به دروغ، فحش، تهمت و هر چیزی دیگری متوسّل شد. برای همین پس از ادای کلمهی «بزنید»، ترانه با دروغ آشکار «از تو رادیو شنید» شروع میشود. آقای روحانی در یک برنامهی تلویزیونی دارد حرف میزند، نه یک برنامهی رادیویی.
در این ترانه، حاج آقا به حاج خانم مراجعه و درخواست فرزندآوری میکند. حاج خانم، حاج آقا را مسخره میکند و میگوید: «چه شده است که امشب اینقدر پهلوان و شیر شدهای؟» حاج آقا جواب میدهد که: «دستور اومده تا میتونی بچه پس بده» کلمهی "دستور" ما را ناخوادآگاه به سوی کلمات «دیکته» و «دیکتاتوری» سوق میدهد یعنی که تولید بچه، یک دستور اجباری و تحمیلی از سوی حکومت است. در حالیکه اگر منصفانه نگاه کنیم، هیچ دستور و جبری در کار نیست. سپس ترانه میرسد به جایی که حاج آقا تعداد مطلوب نظر حکومت را مطرح میکند:
د بیا
نه یکی
نه دو تا
نه سه تا
نه چهار تا
کیلید بزن چهارده تا
خواننده فراز بالا را دو بار تکرار کرده و بعد ادای «نفس نفس زدن» را در میآورد تا آن حسّ شهوتآلودی که خودتان بهتر از بنده میدانید و نیازی به توضیح اضافی ندارد را القاء کند. ببینید با هنر چه کارها که نمیشود کرد و ما بیخبران و بیسوادان بلد نیستیم و همان بتر که بلد هم نباشیم.
حاج خانم محدودیتهای جسمانی حاج آقا را بهانه میکند و بعد برای محکمکاری از محدودیتهای دیگری سخن میگوید که همگی هم کم و بیش صحیح و قابل توجه هستند:
بچهها لباس میخوان
غذا میخوان
مریض میشن دکتر میخوان
مکافاتشون یه هزار
در تیزهوشی ترانهسرا همین بس که بعد از بیان این مسائل به یکباره حاج خانم یک موضع تند، دور از ادب و در عین حال فمینیستی به خود میگیرد:
پاشو جمع کن زر نزن نشستی بی عار و خمار
چی میگی پنج تا بزا هشتا بزا بزن دوازده تا بزا
مگه زن جوجه کشه خودت برو بچه بزا
حالا وقت آن است که به مادرشوهر و خواهرشوهر اشاره شود که در کشور ما همیشه و با یک شیب کم و زیاد برای عروس خانواده، چالش بوده و هستند:
مادرت میگیرشون یا خواهرت
دوباره حملهی غیر مستقیم به نظام. اینبار نظام قصد کلاه گذاشتن بر سر مردم را دارد:
نذار اینا بذارن کلاه سرت
امّا حاج آقا هنوز از رو نرفته است. چرا؟ چون ترانهسرا هنوز قادر است بهانههای دیگری را رو کند تا ضربههای سهمگینتری را وارد کند:
حاج خانوم گفت تو که بیکاری
نه پول و حرفهای داری
اجارهی این ماه نداری
امّا چیزی که بنده خودم در واقعیّت با آن روبرو بودهام این است که خیلی از کسانی که هیچ تمایلی به فرزندآوری ندارند، لزوماً مشکلی از بابت کار، پول و امکانات زندگی ندارند و بهانههای متنوّع دیگری دارند که پرداختن به آنها یادداشت دیگری میطلبد. ولی به عنوان مثال این بهانه را از زوجی تقریباً مرفه و تک فرزند شنیدم که حال و حوصلهی بزرگ کردن یک بچهی دیگر را نداریم و میخواهیم راحت باشیم.
حاج خانم معتقد است که بچه باید دکتر، وکیل و استاد دانشگاه بشود و برای اینکه اینها را بشود باید یکی یا دو تا باشد، نه بیشتر:
بچه باید دکتر بشه
وکیل بشه
استاد دانشگاه بشه
یکی دوتا بچه باشه آیندشون بهتر میشه
امّا ما الان در کشورمان کم دکتر، مهندس و وکیل و آدم موجّه نداریم که از خانوادههای پرجمعیت، به بالندگی رسیده و پا به عرصهی سراسر مخمصهی جامعه گذاشتهاند. کم بودن تعداد فرزند، به هیچ وجه، نمیتواند تضمینی برای اینکه به جایی برسند، باشد.
حالا دیگر ترانهسرای بچّه زرنگ نیمه فرنگی، مخاطب را حسابی آماده و بهتر بگوییم عصبانی کرده است تا شورش را در بیاورد. شورش چگونه در میآید؟ اینکه چهارده تا بچّه به چهارده تولهی یک حیوان تشبیه شوند و حرفهایی که مربوط به تولید فرزند بیشتر است را جزو حرفهای عقبمانده به حساب بیاورد. یعنی تجدّد و مدرنیته دیگر اجازهی تولید مثل بیشتر از یکی دو بچه را نمیدهند. و چه کسی است که بخواهد عقبمانده به شمار بیاید. ترانهسرا با تاکید بر روی عدد «چهارده» و کلمات «توله» و «عقبمانده» این احساس را به مخاطب القاء میکند که یک انسان متجدّد نباید زیر بار تولید مثل برود.
مگه ما حیوونیم چهارده تا توله داشته باشیم
نباید دنبال حرفای عقب مونده باشیم
حاج آقا که نماد یک مرد بیتربیت و خودخواه ایرانی است که به هیچوجه دست از اصرار برنمیدارد، حالا وقتش است که برای جلوگیری از تکرار، ترانهسرا اینبار از زبان او نظام را به دیکتاتوریِ بزن و ببند و بگیر و بشکون، و مردم را به رانتخواری، رشوهگیری و اختلاس، متهمّ کند. یعنی نه به حکومت رحم میکند و نه به مردم. البته نه به تمام مردم. بلکه به آن طیفی که در زبان عامّهی مردم کشورمان به «حاج آقا» و «حاج خانم» ملقّب و مشهور هستند. یعنی همان خانوادههای مذهبی. ترانهسرا با استفادهی تیزهوشانه از کلمات «حاج آقا» و «حاج خانم» به جز هدف شوم ایجاد دو دستگی مذهبی و غیر مذهبی بین مردم ایران، اهداف نحس دیگری را نیز دنبال میکند.
چرا «حاج آقا» و «حاج خانم»؟ چون فقط اینها هستند که قرار است بچههایشان فردا آویزان دولت، جیرهبگیر، یارانهبگیر و اهل بزن و ببند و بگیر و بشکون شوند و خودشان رانتخوار و رشوهگیر و مال مردم خور و خدای اختلاس! ببینید نشانهگیری چقدر دقیق و تحسینبرانگیز است! ای کاش ما هم کار خودمان را اینقدر بلد بودیم!
بچهها بزرگ میشن آویزون دولت میشن
اونم بهشون جیره میده به همه یارونه میده
به بچهها فرمون میده میگه برو اینو بزن
اونو بگیر
اونجارو بشکون
میشن لشکر زورگیر
منم میرم رانتخور و رشوهگیر میشم
مال مردم و میخورم خدای اختلاس میشم
ترانهسرا که تا الان نشان داده است کوچکترین اعتقادی به خدا ندارد، میداند که اسم «خدا» خواسته یا نخواسته با زندگی مخاطبانش در آمیخته است. پس وقت آن است که او هم از «خدا» و «بزرگی» او مایه بگذارد. امّا مایه گذاشتنی که نه تنها خدا را بالا نمیبرد، بلکه از آسمان به زمین میآورد و تحقیرش میکند:
غصّه نخور تو خانومی
خدا بزرگه خانومی
امشب درازه خانومی
دست مارو بگیر حالا
قربون اون اخمت بره شوهرت ایشالا
د بیا
نه یکی
نه دوتا
نه سه تا نه چهارتا
کیلید بزن چهارده تا
حالا وقت آن رسیده است که ببینیم امثال آقای روحانی موفق عمل کردهاند یا امثال آقای خواننده؟ نگاه به آمارها که به خوبی نشان میدهد که امثال آقای خواننده بسیار موفقتر عمل کردهاند و یا حداقل امثال آقای خواننده بیستر به هدفشان رسیدهاند.
- بد نیست برای محکمکاری برویم ببینیم نظر چند نفر از مردم در همان هشت نه سال پیش چه بوده است؟
- همان هشت نه سال پیش که آقای روحانی و آقای خواننده این یادگاریها را از خودشان به جا گذاشتند. آقای عبّاس گودرزی (کاریکاتوریست) نیز این تصویر را در سایت «تلخندک» یا «talkhandak» که محلّی برای بارگذاری کاریکاتورهای خودش است، منتشر کردند:
- نظرات موافق و مخالف سه چهار نفر از مردم و پاسخهای ادمین سایت «تلخندک» که به نظر میرسد خود آقای گودرزی باشد را در زیر این تصویر بخوانید:
محمد در ۳۰ آذر ۱۳۹۲ :
خیلی طرحت مذخرف و ظایع بود
خیلی خیلی ظایع بود
هیچ مفهومی نداره و اصلا بدرد نمیخوره
ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به محمد:
محمد جان دو تا غلط داشتی:
مذخرف … اینجوریه … مزخرف
ظایع … اینجوریه … ضایع
آفرین بیشتر دقت کن
امیر در ۳۰ آذر ۱۳۹۲ :
من قبول دارم فرمایش امام رو.
امّا هیچ زیر ساختی مهیّا نیست. هزینه اونقدر بالاست که از پس خودمونم بر نمیایم.
ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به امیر:
امیر جان آقا هم با توجه به وضعیت کنونی فرمودند که جمعیت باید زیاد شود.
مشکل ما اینه که هم *به خدا اعتماد نداریم* (چون روزی دهنده خداست)
و هم *ولایتمدار* نیستیم . فقط شعار ولایتمداری میدیم.
سید مهدی موسوی در ۳۰ آذر ۱۳۹۲ :
سلام
ای کاش به این باور برسیم که خدا روزی دهنده است.
امیر در ۱ دی ۱۳۹۲ :
دوست عزیز بر این باور هستیم که خدا روزیدهنده است ولی بر این باور هم هستیم که خدا گفته از شما حرکت از من برکت ولی متاسفانه با این وضعیت اقتصادی خیلی حرکت کنیم بتونیم شکم خودمونو سیر کنیم دوما بچه تربیت میخواهد که بچه های بسیار و با این وقت کم برای تربیت کردن بچه. اگر قرار باشد در آینده جمعیت کشور بیشتر شود باید به بحث تربیت هم پرداخته شود وگرنه ۱۰۰ میلیون آدم بیفرهنگ که به درد نمیخوره.
ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به امیر:
امیر جان شعار ندیم ، عمل کنیم. در عمل نشون بدیم که به قول خدا اعتماد داریم و از رزق و روزی بچهها نمیترسیم .
در قرآن کریم آمده: «و ما مِن دابه فى الارض الا على الله رزقها؛ رزق و روزى هر جنبندهاى بر عهده خداوند است» (سوره هود، آیه ۶) باید در نظر داشت که آن که ماجراى رزق جنبندگان را به عهده گرفته است الله است نه یک مخلوق الله یعنى آن کس که آفریننده نظامهاى هستى و خالق موجودات است و لذا تعهد الهى تفاوت دارد با تعهد مخلوقى که جزئى از همین نظام و تحت تأثیر موجودات این نظام است.
شیعیون (علی اکبر فرد) در ۳۰ آذر ۱۳۹۲ :
سلام
توکل بخداچون بزرگتر از انست که ما تصور میکنیم
فرمایش اقا به روی چشم
و
باید دولت و مملکتم زمینه کارو مسکن و … رو فراهم کنه
بدون حمایت دولت از لحاظ ساخت زمینه اینکار فقط افزایش بیکاری و … داره
ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به شیعیون :
سلام / شیعیون.
مشکل ما اینه که چشم امیدمون و توکلمون به خدا نیست بلکه به دولتِ.
اگه اینقدر که به سیاستمداران اعتماد داریم به خدا اعتماد داشتیم وضعیتمون این نبود.
امیر در ۱ دی ۱۳۹۲ :
دوست عزیز کجای قرآن نوشته شما ۲۰ تا بچه بیارید نان همه آنها رو خدا فراهم میکند که هی همه جا مینویسی به خدا اعتماد داشتیم . شما یکسری به پایین محله های کرج بزن تا ببینی وضعیت چیه بعد بیا اینجا برای ما سخنرانی بکن.
ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به امیر:
امیر جان
کسی نگفته ۲۰ بچه . بنده میگم ۴ بچه .
………………………………………
پیامبر صلیاللهعلیهوآله :
بَیتٌ لا صِبیانَ فیهِ لا بَرَکَةَ فیهِ؛
خانهاى که کودک در آن نباشد ، برکت ندارد.
کنز العمّال ، ح ۴۴۴۲۵
السلام علیک یا اباالفضل العباس
سلام حاج عباس
آقا ملت تو ازدواج موندن، ندید این شعارها رو
پ.ن:کاملا در جریان جزییات این جریان هم هستیم، که بعدها ممکنه از این کمبود جمعیت چه ضرری به ما برسه.
ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به رحیم:
سلام علیکم رحیم جان
ملت سبک زندگیشون رو اگه اسلامی کنند مشکل ازدواج هم حل میشه.
در ضمن این شعار نیست امر رهبره. مگه شماها نیستید که میگید : رهبر اگر لب تر کند جان را فدایش میکنیم. پس چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه شما نیستید که میگید: از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن . پس چی شد ؟؟؟؟؟
امام زمان هم بیاد اینجوری اطاعت میکنیم؟؟؟؟؟ همش غر زدن، همش نق زدن.
شسی در ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ :
کاملاً مخالم اول ببین بشر چه بلایی سر محیط زیست اورده و بعد بیسوادی و بد فرهنگی چقدر معلول و عاجز از خود بجا گذاشته اگر با ازدیاد جمعیت معلول زیاد شود شما جوابشو میدی؟
ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به شسی:
شسی جان
استدلالت کاملا منطقی و قانع کننده بود . من دیگه حرفی ندارم.
جواد در ۱۸ دی ۱۳۹۳ :
نه آقا .. اصلا منطقی نیست و باید بدونیم که اگر تربیت صحیح باشه حتما فرهنگ و محیط زیست و بقیه چیزها هم حله مشکل اینه که ما پدر مادرا نمیخواهیم تربیت کردن را یاد بگیریم فقط فکر شکم بچه هستیم و بس در صورتیکه شکم بچه با خداست و فقط وظیفهی ما تربیت صحیح بچه میباشد. شما بچه اول رو براش وقت بذار بقیه بچه ها هم از اون یاد میگیرن بعد اگه هنری داری بچهات که اومد تو جامعه آموزشش بده وبعد هم کنترل و نظارتش کن… مشکل اینه که ما فکر میکنیم که روزی بچه را خودمون جور میکنیم در صورتی که خدا گفته پدر و مادرند که از رزق بچه بهره میبرند.——– با تشکر از دغدغهات آقای گودرزی
ادمین سایت تلخند به جواد، جوابی نمیدهد.
رحیم در ۱ دی ۱۳۹۲ :
السلام علیک یا اباالفضل العباس
من مثال خودم رو فقط به قصد مثال میزنم، منظوری ندارم
مثلا کی به یه دانشجوی آواره که هفته ای سه چهار روز میره شهرستان و برمیگرده، کارم نداره، زندگی خودشم رو هواست،حتی جای زندگیش هم ثابت نیست دختر میده؟
چند نفر با مشخصات من تو این مملکت هستن
میگم مثال خودمو واسه مثال زدم
ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به رحیم:
رحیم جان
بنده چند تا مثال زنده که همکار خودم هستند برات بیارم .
که در سن ۱۸ یا ۱۹ سالگی ازدواج کردن و بعد هم درسشون رو خوندن بعد سربازی رفتند و در همین حین هم بچه دار هم شدند.
چند تا مثال برات بیارم که همین تازگی ازدواج کردند با یک سکه مهریه.
چندتا مثال بیارم بچه طلبههایی که به خاطر حفظ دینشون دارند با کمترین امکانات توی زیر زمین زندگی میکنند
…………………
نگاهمون اسلامی نیست / توقع زیاد داریم / چسبیدیم به دنیا، و دین و خدا و پیغمبر رو بیخیال شدیم. آره رحیم جان باید سبک زندگیمون رو عوض کنیم.
- تفاوت عمیق بین دیدگاه مخالفان و آقای گودرزی:
همانطور که دیدید آقای گودرزی در جواب به نظرات مخالفانش، همه چیز را به خدا و قرآن و پیغمبر پیوند میزد. امّا آقای گودرزی به این موضوع توجّه ندارند که برخی از مخالفانِ طرح و دیدگاه او اعتقاد چندانی به خدا و قرآن و پیغمبر ندارند و هرگز نمیتوان پاسخ این جنس از مخالفان را دیگر با اتکاء به آیات و روایات داد. بگذریم از اینکه فرزند آوردن و یا نیاوردن، امری شخصی است و تا حدودی میتوان در این امر شخصی دخالت کرد.
بگذریم از اینکه جوانان ما دیگر به ازدواج نیز علاقهی چندانی نشان نمیدهند، اگر هم بدهند برایشان مقدور نیست. بگذریم از اینکه خیلی از موافقان فرزندآوری در هشت سال پیش هم، در این چند سال مصیبتهایی را کشیدند که آنها هم الان دیگر به مخالفان فرزندآوری پیوستهاند.
چیز دیگری که آقای گودرزی از آن غافل هستند این است که حرمت امامزاده را متولّیاش باید نگهدارد و متاسّفانه کسانی که سنگ خدا، قرآن و پیغمبر را به سینه میزدند، آنقدر بد عمل کردند و گاف دادند که نگو و نپرس. همینها مثل آب خوردن بهانه را به دست کسانی دادند که از همان اوّل میانهی خوبی با خدا، قرآن و پیغمبر نداشتند که هیچ، حتی به شدّت با آنها مخالف نیز بودند.
موافقان جدایی دین از سیاست را شاید بتوان به دو دسته تقسیم کرد. دستهای که میخواهند بدون دخالت دین، هر غلطی که خواستند در عرصهی سیاست بکنند و دستهای که میترسند چسباندن دین به سیاست، به دین خدشه وارد کند و به ضرر دین تمام شود. امّا آنچه نمیتوان مانند گرد و خاک، در زیر فرش قایم کرد این است که ما با مخلوط کردن دین و سیاست، آش شلهقلمکاری پختهایم که نه به ذائقهی سیاسیون خوش میآید و نه به ذائقهی مذهبیون. آشی درست کردهایم که هر دو طرف پس از خوردنش شدیداً نفخ میکنند.
شاید برای پیشبرد سیاستهای نه چندان صحیح و قابل دفاع خودمان بیش از حدّ از دین و مذهب خرج کردیم. شاید بعضی از جاها باید حرمت دین و مذهب را بیشتر نگه میداشتیم و اجرای سیاستهایمان را با آیات و روایات، پیوند نمیزدیم. ای کاش آنجاهایی که به نفع سیاست بود، از دین بهره میبردیم و آنجاهایی که باید از دین به نفع سیاست بهره میبردیم، دست از سر دین بر میداشتیم. ای کاش میدانستیم که یک سیاست را، به راحتی میتوان با سیاست دیگری تاخت زد ولی یک دین را هرگز. سیاستی میرود و سیاستی دیگر جایش را میگیرد ولی اگر دین برود، برای همیشه خواهد رفت و دین دیگری جایش را نخواهد گرفت.
بیایید قبول کنیم که دیگر کار به جایی رسیده است که دعوت مردم به ازدواج و فرزندآوری با توسّل به آیات و روایات، کوچکترین اثری در غالب آنها ندارد. چرا؟ چون مردم میگویند این آیات و روایاتی که شما سالها است به آنها استناد میکنید و به خورد ما میدهید، اگر صحیح بودند، حال و اوضاع اکنون ما بهتر از این حرفها بود. کار به جایی رسیده است که دیگر همسر و فرزندان خیلی از روحانیون، حاضر نیستند برای نماز به آنها اقتدا کنند. چگونه آن روحانی که خانوادهاش قبولش ندارند، میتواند حرفهایش را به جامعه که به تعبیری، خانوادهای به مراتب بزرگتر است بقبولاند؟ آقایون روحانی اگر بیش از این حرفها عامل بودند، بدون تردید اکنون مقبولیت بیشتری در نزد خانواده و جامعهشان داشتند.
امّا واقعیت این است که آیات و روایات مشکلی نداشته و ندارند، مشکل از کسانی بود که با گلآلود کردن آب زلال اقیانوس وسیع آیات و دریای بیکران روایات، ماهیهای منافع شخصی و حزبی خود را به تور انداختند و هنوز هم خوش ندارند که دست از گلآلود کردن این آبها بردارند.
- امام خمینی (ره) در این سخنرانی از این که افرادی که در کسوتهای مختلف، داعیهی اسلامی دارند بر اثر نادانی، کاری کنند که اسلام دفن شود، اعلام نگرانی میکند:
یک نگرانی دیگری که ما داریم این است که دوستهایی که نادان هستند توجه به مسائل ندارند موجب این بشوند که اسلام را طور دیگری نشان بدهند. ما امروز رژیم جمهوری اسلامی داریم؛ ما امروز تمام قشرهایمان مدعی هستند که جمهوری اسلامی هستیم، که رژیم ما جمهوری اسلامی است؛ دادگاههای ما دادگاههای اسلامی است، کمیتههای ما کمیتههای اسلامی، پاسدارهای ما پاسدار اسلامی، ارتش ما، ژاندارمری ما، شهربانی ما، قوای انتظامی ما، اسلامی؛ دولت ما اسلامی؛ ادارات ما اسلامی؛ ما همچو ادعا داریم؛ من خوف آن دارم که به واسطه قشرهایی که غرض ندارند لکن نادان هستند کارهایی صورت بگیرد که مکتب ما را آلوده کند و بد معرفی کند؛ ما شکست بخوریم در مکتب؛ اسلام دفن بشود.
- امام خمینی (ره) در این سخنرانی، پس از دو مرتبه ادای عبارت «خدای نخواسته»، میگوید اگر اسلام در ایران سیلی بخورد، بدانید که در همه دنیا سیلی خواهد خورد؛ و بدانید که به این زودی دیگر نمیتواند سرش را بلند کند:
امروز برای حفظ اسلام باید ما از همه چیزهایی که در ذهنهایمان هست و کدورتهایی که فرض کنید یک وقتی داریم، دست برداریم، برای خدا با هم باشیم. اگر این طور شد شما حفظ خواهید شد و اسلام را خواهید صادر کرد به همه دنیا. و من به شما عرض کنم که اگر خدای نخواسته، خدای نخواسته اسلام در ایران سیلی بخورد، بدانید که در همه دنیا سیلی خواهد خورد؛ و بدانید که به این زودی دیگر نمیتواند سرش را بلند کند. این الآن یک تکلیف بسیار بزرگی است که از همه تکالیف بالاتر است، حفظ اسلام در ایران. و حفظ اسلام در ایران به وحدت شماهاست.
آیا هنوز کسی وجود دارد که تردید داشته باشد اسلام در مملکت ما سیلی خورده است؟ اگر وجود دارد دلایلِ تردید و یا تردیدهایش را در قسمت نظرها بنویسد. بنده خودم فکر میکنم اسلام نه تنها در مملکت ما، بدجور سیلی خورده است، بلکه آنقدر مشت و لگد خورده است که دیگر حتی نمیتواند راست و درست راه برود.
امّا به جای پنهان کردن این کتکی که اسلام خورده است و دارد میخورد بیاییم ببینیم که چه کسانی بیشتر از بقیه، اسلام را زیر مشت و لگد گرفتند؟ دشمنان اسلام یا کسانی که در رخت و لباس و شکل و شمایل به ظاهر اسلامی، سنگ اسلام را به سینه زدند ولی مخالف آن عمل کردند؟ آیا ما بیشتر از مخالفان بلدکار اسلام ضربه خوردیم یا از مدافعان نابلد و ناشی آن؟
آخر پاییز فرا رسیده است، بیایید جوجهها را بشماریم. ببینیم چند جوجه از تخم بیرون آمدند؟ چند جوجه صحیح و سالم به آخر پاییز رسیدند؟ چند جوجه زیر پا لگدمال شدند و یا توسط گربههای حریص محلّه شکار شدند و به آخر پاییز نرسیدند؟ چه کار باید بکنیم که دست کم باقی جوجهها از دست نروند؟!
یادداشت مرتبط:
یادداشتِ مرتبطِ یکی از دوستان نوجوان و فرهیختهی ویرگول (خانم لطفاللهزاده)، به نمایندگی از نسل جدید و خوشبختانه مطالبهگر، راجع به فرزندآوری:
دو یادداشت پیشین:
برای دستیابی به لینک آخرین و تنها دستهبندی نوشتههای دستانداز، میتوانید به این یادداشت مراجعه کنید.
اگر دوست داری بنویسی ولی نمیدونی چی بنویسی، یه سری به پُست پایاننامهی دستانداز! (آخرین گاهنامه) بزن!
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
الم شنگه! (هر جوری که میتونی بقیه رو "بد حجاب" یا "با حجاب" کُن!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
صحبتهای قابل تامل علی ناییج پیرامون برهنگی و بدحجابی
مطلبی دیگر از این انتشارات
گافهای فرهنگی که به دافهای فرهنگی ختم شدند! ?