کیلید بزن چهارده تا! (۱۴+)

مقدمه:

خواهش می‌‎کنم این یادداشت را صبورانه و بدون هیچ‌‎گونه تعصّب و یا قضاوت عجولانه‌‎ای تا انتها بخوانید و بدون هیچ شتابزدگی خاصّی و سر صبر و پس از مدتی اندیشه، نظرات مخالف و موافق خود را در زیر آن بنویسید. چرا که بنده نیز در مقام نویسنده‎، سعی کردم که بر تعصّبات شخصی خودم چیره شوم و بدون تفکّر و اندیشه آن را قلم نزنم.

بیش از هشت سال پیش، یک روحانی، ما را با روش خودش به فرزندآوری ترغیب و تشویق ‎کرد:
https://www.aparat.com/v/XGYsu/%D8%B7%D8%B1%D8%AD_14_%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%DB%8C
  • شرحی کوتاه بر روش حاج آقا:

حاج آقا چند بچه‌‎ای که در مسابقات‎‌ قرآنی حضور یافته و هنرنمایی کردند را معیار قرار داده و با ادای جملات «دیدید که این غنچه‌‎های ولایت چه کردند» و «دیدید که این شیربچّه‌‎های فاطمه‎‌ی زهرا و شیربچّه‌‎های علی چه کردند» مردم را تشویق می‌کند تا با گفتن یک «یاعلی» و «یک یازهرا» عملیات پنج، هشت، دوازده و چهارده فرزندی را در همان شب (مدام هم تاکید می‌‎کند که از همین امشب!) کلید بزنند.

در این روش، استفاده از کلمات «عملیات» و «کلید» بار منفی دارند. «عملیات» ما را ناخودآگاه به یاد روزهای جنگ می‌‎اندازد و «کلید زدن» ذهن را به سوی «کلید زدن طرح‎‌ها و پروژه‌‎های عمرانی که معمولاً فقط کلنگ زده می‎‌شوند!» سوق می‎‌دهد. ای کاش حاج آقا در روش خام‌‎دستانه و شلخته‌‎وارش، از این کلمات استفاده نمی‎‌کرد.

در این روش خیلی مستقیم و بدون هیچ پشتوانه‎‌ی علمی و بدون هیچ اشاره‎‌ای به محدودیت‌‎های تربیت و تامین فرزندان زیاد، مردم تشویق می‎‌شوند که از حداقل پنج بچه شروع کرده و حداکثر چهارده بچّه به دنیا بیاورند و تحویل جامعه‎ بدهند.

در این روش باز هم دین و مذهب و ائمه دستمایه‎ قرار داده می‎‌شوند. دین و مذهب و ائمه‎‌ای که در این چند دهه بارها دستمایه قرار گرفته‌‎اند و به دلیل اشتباهات مکرّر دستمایه قرار دهندگان، دیگر تقدّس قبلی‎شان را از دست داده‌اند. با توجّه به شرایط اجتماعی امروز کشور، می‎‌توان روش حاج آقا را آبکی و منسوخ شده دانست.

روش حاج آقا و امثال ایشان دیگر قرار نیست و نمی‌تواند خیلی تاثیرگذار باشد. شاید در خوشبینانه‎‌ترین حالت ممکن، تنها ده تا بیست درصد از افراد جامعه تحت تاثیر حرف‎‌هایی شبیه به این قرار بگیرند. آن هم نه برای عملیات کلید زدن تولید چهارده تا بچّه. بلکه برای این‌‎که فرزند اول یا دوم را به دنیا بیاورند.

جامعه‎‌ای که قرار است فرزندان زیاد تولیدِ ما به آن روانه شوند، چه حالی دارد؟ جامعه‌‎ای در کُما، جامعه‌‎ای که در حال حاضر اوضاع مساعدی ندارد. جامعه‌ای که اگر هزار آشنا هم در آن داشته باشی، باز غریبه هستی. جامعه‌‎ای که برادر از بردارش و خواهر از خواهرش خبری ندارد. جامعه‎‌ای که بزرگترین سرمایه‌‎اش یعنی اعتماد را از دست داده است. جامعه‌‎ای خالی از اعتماد و خالی از معنا.

https://soundcloud.com/mary-103/kaveh-afagh-makhmaseh
در همان سال‎‌ها، یک هموطن مخالف نظام در کسوت خواننده، در دل غربت به حرف‎‌های این روحانی پاسخ می‌‎دهد و ما را با دلایل منطقی و غیرمنطقی و به روش نه چندان محترمانه‌ی خودش، از فرزندآوری بر حذر می‎‌دارد:
https://soundcloud.com/user9140300/rp9pytqni3yf
  • روش آقای خواننده:

این روش کاملاً زرد، سویه‌‎دار، ضدّ فرهنگی، هجو، هزل و توهین‌آمیز است. روشی که سردمدارانش در فضای مجازی دنبال‎‌کنندگان چند میلیونی دارند. روشی زیرکانه، مطلوب و پرطرفدار برای بیان حرف‎‌ها و رسیدن به اهداف، در این اوضاع و احوال قاراشمیش. مگسی زیبا و خوش وِزوِز برای نشستن بر روی زخمی کاری که ناشیان و کم‌کاران عرصه‌ی اقتصاد و فرهنگ ایجاد کرده‌اند.

در این روش از هنر موسیقی و ترانه استفاد که خیر، سوء استفاده شده است. ترانه‌ای که به طرز خلّاقانه‌ای و با اتمام صحبت‎‌های حاج آقا با عبارت «کلید بزنید.» شروع می‌شود. یک‎بار ادای کلمه‌ی «بزنید» از سوی حاج آقا با چهار بار تکرار هدفمند کلمه‎‌ی «بزنید» از سوی آقای خواننده در هم می‎‌آمیزد. زیرکی ترانه‌سرا و خواننده از همین‎‌جا شروع می‎‌شود!

از آن‌‎جا که هدف وسیله را توجیه می‌‎کند، می‌‎توان به دروغ، فحش، تهمت و هر چیزی دیگری متوسّل شد. برای همین پس از ادای کلمه‎‌ی «بزنید»، ترانه با دروغ آشکار «از تو رادیو شنید» شروع می‎‌شود. آقای روحانی در یک برنامه‎‌ی تلویزیونی دارد حرف می‌‎زند، نه یک برنامه‌‎ی رادیویی.

در این ترانه، حاج آقا به حاج خانم مراجعه و درخواست فرزندآوری می‌‎کند. حاج خانم، حاج آقا را مسخره می‌‎کند و می‌‎گوید: «چه شده است که امشب این‌‎قدر پهلوان و شیر شده‎‌ای؟» حاج آقا جواب می‌‎دهد که: «دستور اومده تا می‎‌تونی بچه پس بده» کلمه‎‌ی "دستور" ما را ناخوادآگاه به سوی کلمات «دیکته» و «دیکتاتوری» سوق می‌‎دهد یعنی که تولید بچه، یک دستور اجباری و تحمیلی از سوی حکومت است. در حالی‌‎که اگر منصفانه نگاه کنیم، هیچ دستور و جبری در کار نیست. سپس ترانه می‎‌رسد به جایی که حاج آقا تعداد مطلوب نظر حکومت را مطرح می‌‎کند:

د بیا
نه یکی
نه دو تا
نه سه تا
نه چهار تا
کیلید بزن چهارده تا

خواننده فراز بالا را دو بار تکرار ‎کرده و بعد ادای «نفس نفس زدن» را در می‌آورد تا آن حسّ شهوت‌آلودی که خودتان بهتر از بنده می‎‌دانید و نیازی به توضیح اضافی ندارد را القاء کند. ببینید با هنر چه کارها که نمی‎‌شود کرد و ما بی‎‌خبران و بی‌سوادان بلد نیستیم و همان بتر که بلد هم نباشیم.

حاج خانم محدودیت‌‎های جسمانی حاج آقا را بهانه می‌‎کند و بعد برای محکم‎‌کاری از محدودیت‌‎های دیگری سخن می‌‎گوید که همگی هم کم و بیش صحیح و قابل توجه هستند:

بچه‌‎ها لباس می‎‌خوان
غذا می‎‌خوان
مریض می‎‌شن دکتر می‎‌خوان
مکافاتشون یه هزار

در تیزهوشی ترانه‎‌سرا همین‌‎ بس که بعد از بیان این مسائل به یکباره حاج خانم یک موضع تند، دور از ادب و در عین حال فمینیستی به خود می‎‌گیرد:

پاشو جمع کن زر نزن نشستی بی عار و خمار
چی می‌گی پنج تا بزا هشتا بزا بزن دوازده تا بزا
مگه زن جوجه کشه خودت برو بچه بزا

حالا وقت آن است که به مادرشوهر و خواهرشوهر اشاره شود که در کشور ما همیشه و با یک شیب کم و زیاد برای عروس خانواده، چالش بوده‌ و هستند:

مادرت می‌گیرشون یا خواهرت

دوباره حمله‌ی غیر مستقیم به نظام. این‌بار نظام قصد کلاه‎ گذاشتن بر سر مردم را دارد:

نذار اینا بذارن کلاه سرت

امّا حاج آقا هنوز از رو نرفته است. چرا؟ چون ترانه‌‎سرا هنوز قادر است بهانه‌‎های دیگری را رو کند تا ضربه‌های سهمگین‌تری را وارد کند:

حاج خانوم گفت تو که بیکاری
نه پول و حرفه‌ای داری
اجاره‎ی این ماه نداری

امّا چیزی که بنده خودم در واقعیّت با آن روبرو بوده‌‎ام این است که خیلی از کسانی که هیچ تمایلی به فرزندآوری ندارند، لزوماً مشکلی از بابت کار، پول و امکانات زندگی ندارند و بهانه‌‎های متنوّع دیگری دارند که پرداختن به آن‎‌ها یادداشت دیگری می‎‌طلبد. ولی به عنوان مثال این بهانه را از زوجی تقریباً مرفه و تک فرزند شنیدم که حال و حوصله‌ی بزرگ کردن یک بچه‎‌ی دیگر را نداریم و می‎‌خواهیم راحت باشیم.

حاج خانم معتقد است که بچه باید دکتر، وکیل و استاد دانشگاه بشود و برای این‎‌که این‎‌ها را بشود باید یکی یا دو تا باشد، نه بیشتر:

بچه باید دکتر بشه
وکیل بشه
استاد دانشگاه بشه
یکی دوتا بچه باشه آیندشون بهتر می‎شه

امّا ما الان در کشورمان کم دکتر، مهندس و وکیل و آدم موجّه نداریم که از خانواده‎‌های پرجمعیت، به بالندگی رسیده و پا به عرصه‎‌ی سراسر مخمصه‌ی جامعه گذاشته‎‌اند. کم بودن تعداد فرزند، به هیچ وجه، نمی‌‎تواند تضمینی برای این‌‎که به جایی برسند، باشد.

حالا دیگر ترانه‎‌سرای بچّه زرنگ نیمه فرنگی، مخاطب را حسابی آماده و بهتر بگوییم عصبانی کرده است تا شورش را در بیاورد. شورش چگونه در می‌‎آید؟ این‌‎که چهارده تا بچّه به چهارده توله‎‌ی یک حیوان تشبیه شوند و حرف‌‎هایی که مربوط به تولید فرزند بیشتر است را جزو حرف‌‎های عقب‌‎مانده به حساب بیاورد. یعنی تجدّد و مدرنیته دیگر اجازه‌‎ی تولید مثل بیشتر از یکی دو بچه را نمی‌‎دهند. و چه کسی است که بخواهد عقب‌‎مانده به شمار بیاید. ترانه‎‌سرا با تاکید بر روی عدد «چهارده» و کلمات «توله» و «عقب‌‎مانده» این احساس را به مخاطب القاء می‎‌کند که یک انسان متجدّد نباید زیر بار تولید مثل برود.

مگه ما حیوونیم چهارده تا توله داشته باشیم
نباید دنبال حرفای عقب مونده باشیم

حاج آقا که نماد یک مرد بی‎‌تربیت و خودخواه ایرانی است که به هیچ‌‎وجه دست از اصرار برنمی‎‌دارد، حالا وقتش است که برای جلوگیری از تکرار، ترانه‎‌سرا این‎‌بار از زبان او نظام را به دیکتاتوریِ بزن و ببند و بگیر و بشکون، و مردم را به رانت‎‌خواری، رشوه‎‌گیری و اختلاس، متهمّ کند. یعنی نه به حکومت رحم می‌‎کند و نه به مردم. البته نه به تمام مردم. بلکه به آن طیفی که در زبان عامّه‌‎ی مردم کشورمان به «حاج آقا» و «حاج خانم» ملقّب و مشهور هستند. یعنی همان خانواده‌‎های مذهبی. ترانه‎‌سرا با استفاده‎‌ی تیزهوشانه‎ از کلمات «حاج آقا» و «حاج خانم» به جز هدف شوم ایجاد دو دستگی مذهبی و غیر مذهبی بین مردم ایران، اهداف نحس دیگری را نیز دنبال می‎‌کند.

چرا «حاج آقا» و «حاج خانم»؟ چون فقط این‎‌ها هستند که قرار است بچه‌‏‎هایشان فردا آویزان دولت، جیره‌‎بگیر، یارانه‎‌بگیر و اهل بزن و ببند و بگیر و بشکون ‎شوند و خودشان رانت‎‌خوار و رشوه‌‎گیر و مال مردم خور و خدای اختلاس! ببینید نشانه‌‎گیری چقدر دقیق و تحسین‎‌برانگیز است! ای کاش ما هم کار خودمان را این‌قدر بلد بودیم!

بچه‌‎ها بزرگ می‌شن آویزون دولت می‌شن
اونم بهشون جیره می‌ده به همه یارونه می‌‎ده
به بچه‌‎ها فرمون می‌‎ده می‎‌گه برو اینو بزن
اونو بگیر
اون‎‌جارو بشکون
می‌‎شن لشکر زورگیر
منم می‎‌رم رانت‌‎خور و رشوه‌‎گیر می‎شم
مال مردم و می‎‌خورم خدای اختلاس می‌‎شم

ترانه‌سرا که تا الان نشان داده است کوچکترین اعتقادی به خدا ندارد، می‎‌داند که اسم «خدا» خواسته یا نخواسته با زندگی مخاطبانش در آمیخته است. پس وقت آن است که او هم از «خدا» و «بزرگی» او مایه بگذارد. امّا مایه گذاشتنی که نه تنها خدا را بالا نمی‌‎برد، بلکه از آسمان به زمین می‌‎آورد و تحقیرش می‎‌کند:

غصّه نخور تو خانومی
خدا بزرگه خانومی
امشب درازه خانومی
دست مارو بگیر حالا
قربون اون اخمت بره شوهرت ایشالا
د بیا
نه یکی
نه دوتا
نه سه تا نه چهارتا
کیلید بزن چهارده تا

حالا وقت آن رسیده است که ببینیم امثال آقای روحانی موفق عمل کرده‌اند یا امثال آقای خواننده؟ نگاه به آمارها که به خوبی نشان می‎‌دهد که امثال آقای خواننده بسیار موفق‎تر عمل کرده‌اند و یا حداقل امثال آقای خواننده بیستر به هدفشان رسیده‌اند.

  • بد نیست برای محکم‎‌کاری برویم ببینیم نظر چند نفر از مردم در همان هشت نه سال پیش چه بوده است؟
  • همان هشت نه سال پیش که آقای روحانی و آقای خواننده این یادگاری‎‌ها را از خودشان به جا گذاشتند. آقای عبّاس گودرزی (کاریکاتوریست) نیز این تصویر را در سایت «تلخندک» یا «talkhandak» که محلّی برای بارگذاری کاریکاتورهای خودش است، منتشر کردند:
  • نظرات موافق و مخالف سه چهار نفر از مردم و پاسخ‌‎های ادمین سایت «تلخندک» که به نظر می‌رسد خود آقای گودرزی باشد را در زیر این تصویر بخوانید:

محمد در ۳۰ آذر ۱۳۹۲ :

خیلی طرحت مذخرف و ظایع بود
خیلی خیلی ظایع بود
هیچ مفهومی نداره و اصلا بدرد نمی‌خوره

ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به محمد:

محمد جان دو تا غلط داشتی:
مذخرف … اینجوریه … مزخرف
ظایع … اینجوریه … ضایع
آفرین بیشتر دقت کن

امیر در ۳۰ آذر ۱۳۹۲ :

من قبول دارم فرمایش امام رو.
امّا هیچ زیر ساختی مهیّا نیست. هزینه اونقدر بالاست که از پس خودمونم بر نمیایم.

ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به امیر:

امیر جان آقا هم با توجه به وضعیت کنونی فرمودند که جمعیت باید زیاد شود.
مشکل ما اینه که هم *به خدا اعتماد نداریم* (چون روزی دهنده خداست)
و هم *ولایتمدار* نیستیم . فقط شعار ولایتمداری می‌دیم.

سید مهدی موسوی در ۳۰ آذر ۱۳۹۲ :

سلام
ای کاش به این باور برسیم که خدا روزی دهنده است.

امیر در ۱ دی ۱۳۹۲ :

دوست عزیز بر این باور هستیم که خدا روزی‎‌دهنده است ولی بر این باور هم هستیم که خدا گفته از شما حرکت از من برکت ولی متاسفانه با این وضعیت اقتصادی خیلی حرکت کنیم بتونیم شکم خودمونو سیر کنیم دوما بچه تربیت می‌خواهد که بچه های بسیار و با این وقت کم برای تربیت کردن بچه. اگر قرار باشد در آینده جمعیت کشور بیشتر شود باید به بحث تربیت هم پرداخته شود وگرنه ۱۰۰ میلیون آدم بی‌فرهنگ که به درد نمی‌خوره.

ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به امیر:

امیر جان شعار ندیم ، عمل کنیم. در عمل نشون بدیم که به قول خدا اعتماد داریم و از رزق و روزی بچه‌ها نمی‌ترسیم .
در قرآن کریم آمده: «و ما مِن دابه فى‏ الارض الا على الله رزقها؛ رزق و روزى هر جنبنده‌‎‏اى بر عهده خداوند است» (سوره هود، آیه ۶) باید در نظر داشت که آن که ماجراى رزق جنبندگان را به عهده گرفته است الله است نه یک مخلوق الله یعنى آن کس که آفریننده نظام‏هاى هستى و خالق موجودات است و لذا تعهد الهى تفاوت دارد با تعهد مخلوقى که جزئى از همین نظام و تحت تأثیر موجودات این نظام است.

شیعیون (علی اکبر فرد) در ۳۰ آذر ۱۳۹۲ :

سلام
توکل بخداچون بزرگتر از انست که ما تصور میکنیم
فرمایش اقا به روی چشم
و
باید دولت و مملکتم زمینه کارو مسکن و … رو فراهم کنه
بدون حمایت دولت از لحاظ ساخت زمینه اینکار فقط افزایش بیکاری و … داره

ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به شیعیون :

سلام / شیعیون.
مشکل ما اینه که چشم امیدمون و توکلمون به خدا نیست بلکه به دولتِ.
اگه اینقدر که به سیاستمداران اعتماد داریم به خدا اعتماد داشتیم وضعیتمون این نبود.

امیر در ۱ دی ۱۳۹۲ :

دوست عزیز کجای قرآن نوشته شما ۲۰ تا بچه بیارید نان همه آنها رو خدا فراهم می‌کند که هی همه جا می‌نویسی به خدا اعتماد داشتیم . شما یکسری به پایین محله های کرج بزن تا ببینی وضعیت چیه بعد بیا اینجا برای ما سخنرانی بکن.

ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به امیر:

امیر جان
کسی نگفته ۲۰ بچه . بنده میگم ۴ بچه .
………………………………………
پیامبر صلی‌الله‌‏علیه‌‏و‏آله :
بَیتٌ لا صِبیانَ فیهِ لا بَرَکَةَ فیهِ؛
خانه‌‎‏اى که کودک در آن نباشد ، برکت ندارد.
کنز العمّال ، ح ۴۴۴۲۵

رحیم در ۳۰ آذر ۱۳۹۲ :

السلام علیک یا اباالفضل العباس
سلام حاج عباس
آقا ملت تو ازدواج موندن، ندید این شعارها رو
پ.ن:کاملا در جریان جزییات این جریان هم هستیم،‌ که بعدها ممکنه از این کمبود جمعیت چه ضرری به ما برسه.

ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به رحیم:

سلام علیکم رحیم جان
ملت سبک زندگیشون رو اگه اسلامی کنند مشکل ازدواج هم حل میشه.
در ضمن این شعار نیست امر رهبره. مگه شماها نیستید که میگید : رهبر اگر لب تر کند جان را فدایش میکنیم. پس چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه شما نیستید که میگید: از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن . پس چی شد ؟؟؟؟؟
امام زمان هم بیاد اینجوری اطاعت میکنیم؟؟؟؟؟ همش غر زدن، همش نق زدن.

شسی در ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ :

کاملاً مخالم اول ببین بشر چه بلایی سر محیط زیست اورده و بعد بیسوادی و بد فرهنگی چقدر معلول و عاجز از خود بجا گذاشته اگر با ازدیاد جمعیت معلول زیاد شود شما جوابشو میدی؟

ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به شسی:

شسی جان
استدلالت کاملا منطقی و قانع کننده بود . من دیگه حرفی ندارم.

جواد در ۱۸ دی ۱۳۹۳ :

نه آقا .. اصلا منطقی نیست و باید بدونیم که اگر تربیت صحیح باشه حتما فرهنگ و محیط زیست و بقیه چیزها هم حله مشکل اینه که ما پدر مادرا نمی‌خواهیم تربیت کردن را یاد بگیریم فقط فکر شکم بچه هستیم و بس در صورتیکه شکم بچه با خداست و فقط وظیفه‌ی ما تربیت صحیح بچه می‌باشد. شما بچه اول رو براش وقت بذار بقیه بچه ها هم از اون یاد می‌گیرن بعد اگه هنری داری بچه‌ات که اومد تو جامعه آموزشش بده وبعد هم کنترل و نظارتش کن… مشکل اینه که ما فکر می‌کنیم که روزی بچه را خودمون جور می‌کنیم در صورتی که خدا گفته پدر و مادرند که از رزق بچه بهره می‌برند.——– با تشکر از دغدغه‌ات آقای گودرزی

ادمین سایت تلخند به جواد، جوابی نمی‎‌دهد.

رحیم در ۱ دی ۱۳۹۲ :

السلام علیک یا اباالفضل العباس
من مثال خودم رو فقط به قصد مثال می‌زنم، منظوری ندارم
مثلا کی به یه دانشجوی آواره که هفته ای سه چهار روز میره شهرستان و برمیگرده، کارم نداره، زندگی خودشم رو هواست،حتی جای زندگیش هم ثابت نیست دختر میده؟
چند نفر با مشخصات من تو این مملکت هستن
میگم مثال خودمو واسه مثال زدم

ادمین سایت تلخند در همان تاریخ و در جواب به رحیم:

رحیم جان
بنده چند تا مثال زنده که همکار خودم هستند برات بیارم .
که در سن ۱۸ یا ۱۹ سالگی ازدواج کردن و بعد هم درسشون رو خوندن بعد سربازی رفتند و در همین حین هم بچه دار هم شدند.
چند تا مثال برات بیارم که همین تازگی ازدواج کردند با یک سکه مهریه.
چندتا مثال بیارم بچه طلبه‌هایی که به خاطر حفظ دینشون دارند با کمترین امکانات توی زیر زمین زندگی میکنند
…………………
نگاهمون اسلامی نیست / توقع زیاد داریم / چسبیدیم به دنیا، و دین و خدا و پیغمبر رو بیخیال شدیم. آره رحیم جان باید سبک زندگیمون رو عوض کنیم.
  • تفاوت عمیق بین دیدگاه مخالفان و آقای گودرزی:

همان‌طور که دیدید آقای گودرزی در جواب به نظرات مخالفانش، همه چیز را به خدا و قرآن و پیغمبر پیوند می‎زد. امّا آقای گودرزی به این موضوع توجّه ندارند که برخی از مخالفانِ طرح و دیدگاه او اعتقاد چندانی به خدا و قرآن و پیغمبر ندارند و هرگز نمی‌توان پاسخ این جنس از مخالفان را دیگر با اتکاء به آیات و روایات داد. بگذریم از این‌که فرزند آوردن و یا نیاوردن، امری شخصی است و تا حدودی می‌توان در این امر شخصی دخالت کرد.

بگذریم از این‌که جوانان ما دیگر به ازدواج نیز علاقه‌ی چندانی نشان نمی‌دهند، اگر هم بدهند برایشان مقدور نیست. بگذریم از این‌که خیلی از موافقان فرزندآوری در هشت سال پیش هم، در این چند سال مصیبت‌هایی را کشیدند که آن‌ها هم الان دیگر به مخالفان فرزندآوری پیوسته‌اند.

چیز دیگری که آقای گودرزی از آن غافل هستند این است که حرمت امامزاده را متولّی‌‎اش باید نگه‎‌دارد و متاسّفانه کسانی که سنگ خدا، قرآن و پیغمبر را به سینه می‌زدند، آن‎‌قدر بد عمل کردند و گاف دادند که نگو و نپرس. همین‌‎ها مثل آب خوردن بهانه را به دست کسانی دادند که از همان اوّل میانه‌‎ی خوبی با خدا، قرآن و پیغمبر نداشتند که هیچ، حتی به شدّت با آن‎‌ها مخالف نیز بودند.

موافقان جدایی دین از سیاست را شاید بتوان به دو دسته تقسیم کرد. دسته‌‎ای که می‎‌خواهند بدون دخالت دین، هر غلطی که خواستند در عرصه‌‎ی سیاست بکنند و دسته‌‎ای که می‎‌ترسند چسباندن دین به سیاست، به دین خدشه وارد کند و به ضرر دین تمام شود. امّا آن‌‎چه نمی‎‌توان مانند گرد و خاک، در زیر فرش قایم کرد این است که ما با مخلوط کردن دین و سیاست، آش شله‎‌قلمکاری پخته‌‎ایم که نه به ذائقه‌‎ی سیاسیون خوش می‌‎آید و نه به ذائقهی مذهبیون. آشی درست کرده‌ایم که هر دو طرف پس از خوردنش شدیداً نفخ می‎‌کنند.

شاید برای پیشبرد سیاست‌‎های نه چندان صحیح و قابل دفاع خود‎مان بیش از حدّ از دین و مذهب خرج کردیم. شاید بعضی از جاها باید حرمت دین و مذهب را بیشتر نگه می‌‎داشتیم و اجرای سیاست‎‌هایمان را با آیات و روایات، پیوند نمی‎‌زدیم. ای کاش آن‌جاهایی که به نفع سیاست بود، از دین بهره می‌بردیم و آن‌جاهایی که باید از دین به نفع سیاست بهره می‌بردیم، دست از سر دین بر می‌داشتیم. ای کاش می‌دانستیم که یک سیاست را، به راحتی می‎‌توان با سیاست دیگری تاخت زد ولی یک دین را هرگز. سیاستی می‌رود و سیاستی دیگر جایش را می‌گیرد ولی اگر دین برود، برای همیشه خواهد رفت و دین دیگری جایش را نخواهد گرفت.

بیایید قبول کنیم که دیگر کار به جایی رسیده است که دعوت مردم به ازدواج و فرزندآوری با توسّل به آیات و روایات، کوچکترین اثری در غالب آن‌ها ندارد. چرا؟ چون مردم می‎‌گویند این آیات و روایاتی که شما سال‎‌ها است به آن‎‌ها استناد می‎‌کنید و به خورد ما می‌دهید، اگر صحیح بودند، حال و اوضاع اکنون ما بهتر از این حرف‌‎ها بود. کار به جایی رسیده است که دیگر همسر و فرزندان خیلی از روحانیون، حاضر نیستند برای نماز به آن‌ها اقتدا کنند. چگونه‌ آن روحانی که خانواده‌اش قبولش ندارند، می‌تواند حرف‌هایش را به جامعه که به تعبیری، خانواده‌ای به مراتب بزرگتر است بقبولاند؟ آقایون روحانی اگر بیش از این حرف‌ها عامل بودند، بدون تردید اکنون مقبولیت بیشتری در نزد خانواده و جامعه‌شان داشتند.

امّا واقعیت این است که آیات و روایات مشکلی نداشته و ندارند، مشکل از کسانی بود که با گل‎‌آلود کردن آب زلال اقیانوس وسیع آیات و دریای بیکران روایات، ماهی‌‎های منافع شخصی و حزبی خود را به تور انداختند و هنوز هم خوش ندارند که دست از گل‎‌آلود کردن این آب‎‌ها بردارند.

  • امام خمینی (ره) در این سخنرانی از این که افرادی که در کسوت‌‎های مختلف، داعیه‎‌ی اسلامی دارند بر اثر نادانی، کاری کنند که اسلام دفن شود، اعلام نگرانی می‎‌کند:
یک نگرانی دیگری که ما داریم این است که دوست‌هایی که نادان هستند توجه به مسائل ندارند موجب این بشوند که اسلام را طور دیگری نشان بدهند. ما امروز رژیم جمهوری اسلامی داریم؛ ما امروز تمام قشرهایمان مدعی هستند که جمهوری اسلامی هستیم، که رژیم ما جمهوری اسلامی است؛ دادگاههای ما دادگاههای اسلامی است، کمیته‌های ما کمیته‌های اسلامی، پاسدارهای ما پاسدار اسلامی، ارتش ما، ژاندارمری ما، شهربانی ما، قوای انتظامی ما، اسلامی؛ دولت ما اسلامی؛ ادارات ما اسلامی؛ ما همچو ادعا داریم؛ من خوف آن دارم که به واسطه قشرهایی که غرض ندارند لکن نادان هستند کارهایی صورت بگیرد که مکتب ما را آلوده کند و بد معرفی کند؛ ما شکست بخوریم در مکتب؛ اسلام دفن بشود.
  • امام خمینی (ره) در این سخنرانی، پس از دو مرتبه ادای عبارت «خدای نخواسته»، می‌‎گوید اگر اسلام در ایران سیلی بخورد، بدانید که در همه دنیا سیلی خواهد خورد؛ و بدانید که به این زودی دیگر نمی‌تواند سرش را بلند کند:
امروز برای حفظ اسلام باید ما از همه چیزهایی که در ذهن‌‎هایمان هست و کدورت‌‎هایی که فرض کنید یک وقتی داریم، دست برداریم، برای خدا با هم باشیم. اگر این طور شد شما حفظ خواهید شد و اسلام را خواهید صادر کرد به همه دنیا. و من به شما عرض کنم که اگر خدای نخواسته، خدای نخواسته اسلام در ایران سیلی بخورد، بدانید که در همه دنیا سیلی خواهد خورد؛ و بدانید که به این زودی دیگر نمی‌تواند سرش را بلند کند. این الآن یک تکلیف بسیار بزرگی است که از همه تکالیف بالاتر است، حفظ اسلام در ایران. و حفظ اسلام در ایران به وحدت شماهاست.

آیا هنوز کسی وجود دارد که تردید داشته باشد اسلام در مملکت ما سیلی خورده است؟ اگر وجود دارد دلایلِ تردید و یا تردیدهایش را در قسمت نظرها بنویسد. بنده خودم فکر می‎‌کنم اسلام نه تنها در مملکت ما، بدجور سیلی خورده است، بلکه آن‌‎قدر مشت و لگد خورده است که دیگر حتی نمی‌‎تواند راست و درست راه برود.

امّا به جای پنهان کردن این کتکی که اسلام خورده است و دارد می‌خورد بیاییم ببینیم که چه کسانی بیشتر از بقیه، اسلام را زیر مشت و لگد گرفتند؟ دشمنان اسلام یا کسانی که در رخت و لباس و شکل و شمایل به ظاهر اسلامی، سنگ اسلام را به سینه ‎زدند ولی مخالف آن عمل کردند؟ آیا ما بیشتر از مخالفان بلدکار اسلام ضربه خوردیم یا از مدافعان نابلد و ناشی آن؟

آخر پاییز فرا رسیده است، بیایید جوجه‎‌ها را بشماریم. ببینیم چند جوجه از تخم بیرون آمدند؟ چند جوجه صحیح و سالم به آخر پاییز رسیدند؟ چند جوجه زیر پا لگدمال شدند و یا توسط گربه‎‌های حریص محلّه شکار شدند و به آخر پاییز نرسیدند؟ چه کار باید بکنیم که دست کم باقی جوجه‌‎ها از دست نروند؟!

یادداشت مرتبط:
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%DA%86%D9%88%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%88%D8%A7%DA%98%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%86%D8%AF-zgnbtptn2zdt
یادداشتِ مرتبطِ یکی از دوستان نوجوان و فرهیخته‌‏‎ی ویرگول (خانم لطف‌‎الله‌‎زاده)، به نمایندگی از نسل جدید و خوشبختانه مطالبه‎‌گر، راجع به فرزندآوری:
https://virgool.io/@lotfollahzadehmahsa/%D8%AC%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B3-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-hp8ih0kois9m
دو یادداشت پیشین:
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%8E%D8%AF%D9%8E%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D9%88%DB%8C-%D9%84%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%AF-efp7h4uzs18c
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D8%AC%DB%8C%D8%A8-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D9%BE%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%DA%86%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%DB%8C%D8%B2%D8%B4%D9%90-%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%B7%D9%86%D8%B2-rw0jflsvzxni
برای دستیابی به لینک‎ آخرین و تنها دسته‌‎بندی نوشته‌‎های دست‌‎انداز، می‌توانید به این یادداشت مراجعه کنید.
اگر دوست داری بنویسی ولی نمی‌دونی چی بنویسی، یه سری به پُست پایان‌نامه‌‌‌ی دست‌انداز! (آخرین گاهنامه) بزن!
اگر وقت دارید: به نوشته‌های هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسم‌ِ‌الله.
حُسن ختام:
https://soundcloud.com/musickhaaane/siriya-band-sedam-male-to?in=mana-hala/sets/new-private-playlist