بدون آگاهی دیگران می شود «زندگی» کرد؟


سلام به هر بیننده ای که مطلب من رو می خونه ...

مثل همیشه پر از ادعا که مطالب طولانی رو فقط آدمای خاص می خونن. آدمایی که درک کردن براشون مهمه تا اینکه آدمایی که سریعا از یک موضوعی سر در بیارن.

تو این سه روز اخیر به قدری کورتیزول خون من زیاد شده بود، وحشتناک عصبی بودم، علتش هم این بود که شخص اینفلوئنسر یا سلبریتی یا هر چیزی که عام مردم و طرفداراش اسمش رو میذارن، توی لایو اقدام به فحاشی الفاظ رکیک و تهدید که «اگر خواهر من بودی من س.ر.ت.و می بریدم»، کاری نداریم که به طور کل برداشتش اشتباه بود. همین امر باعث شد خشم بسیاری از مردم رو برانگیزه، حتی فم...نیستای افراطی رو هم عصبی کرد. چیزی که باعث عصبی شدن من بود این بود که این شخص در فضای مجازی 10 میلیون فالوور داشت. بدتر از اون فقط 150 نفر از افرادی که من می شناسم اونو فالوو کرده بودن. خیلیا حتی اونو الگو قرار داده بودن.

خب تفکر جامعه ما رو چه کسی تشکیل داده؟ فقر فرهنگی چیه؟ تمدن پر از ایراد از کجا میاد؟ مکتب های دنبال شده توسط مردم دقیقا چه مکتب هایی هست؟ چرا دنبال کردن آدمای خشن و بد دهن و بی ادب که از هر 4 کلمه صحبتی که میکنن یک کلمه اش لفظ رکیکه، جذابیت زیادی داره در عام ؟ کسی که در لایو اینستاگرام در حال گل کشیدنه، چجوری ممکنه این همه طرفدار داشته باشه؟ چرا جامعه ما با وجود فقر همچنان دلقک پروره؟ زوال عقل کلا داره همه رو فرا می گیره؟ کل جامعه رو!!! انگار یه سریا با مواد مخدر زوال عقل می گیرن، یه سریا هم کلا با دوپامین کاذب (از چشم و هم چشمی و شوآف در فضای مجازی و ...) این وسط احتمالا یه سریا هم هستن که عصبی ان، مث من!!

توی یه جامعه ای دارم زندگی میکنم که به عینه میبینمن دارن سر آدما کلاه میذارن، از سنین پایین گرفته به بالا، ولی انقدری آدما بیخیال و بی حواس شدن که من خودمم گاها فکر میکنم چگونه باید بدون در نظر گرفتن دیگرون زندگی کرد؟