سوگ

سوگ، یه احساس ضروری در مواجهه با از دست دادنه و به اندازه‌ی نفس‌ کشیدن و خوردن، طبیعیه.
ازدست دادن‌ها ولی بسیاری از اوقات جمعین! غم و اندوه جمعی وقتی اتفاق میفته که یه جامعه یا ملت، همگی تغییرات یا زیان شدیدی رو تجربه کنن. غم و اندوه جمعی می تونه در پی رویدادهای مهمی مثل: جنگ، بلایای طبیعی یا موارد دیگه که منجر به تلفات جمعی یا تراژدی گسترده می شه، ظاهر بشه. حتی گاهی یک حادثه برای یه فرد گم‌نام، مثل یه کودک ربوده شده، تبدیل به سوگی دسته‌جمعی می‌شه، چرا که اون بچه، احساس امنیت رو با خودش برده و ملت چیزی بزرگ به نام اعتماد رو از دست داده!

الیزابت کوبلر راس، روان‌درمانگر سوئیسی- آمریکایی پنج مرحله رو برای سوگواری تبیین کرده؛ انکار، خشم، چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش. البته هیچ رویه‌ی ثابتی برای تجربه‌ی سوگواری وجود نداره و لزوما همه‌ی افراد تمام مراحل رو طی نمی‌کنن و ممکنه گاهی با هم تداخل و هم‌پوشانی داشته باشن.
همون‌طور که گفتم، سوگ یه فرایند کاملا طبیعیه که اگه ابراز نشه تبدیل به بیماری‌های مزمنی در بلند مدت می‌شه و سوگ جمعی هم از این قاعده مستثنی نیست. سوگ جمعی با توجه به آداب و رسوم فرهنگ‌های مختلف، متفاوت بوده و در بعضی از جوامع با مشخص کردن مکان‌های معین، پوشیدن لباس‌های همسان یا موسیقی خاص اون رو ابراز می‌کنن.

اما در گوشه‌ای از این دنیا،گوشه ای که زمانی آرزوی خیلیا بود توش زندگی کنن انقدر فرصت برای سوگواری نبوده که بیماری تمامش رو در بر گرفته؛ ملتی که یک روز "آزادی" رو تشییع کردن و روز دیگه "امید" رو به خاک سپردن. هنوز از سر مزار "امنیت" برنخاسته بودن که "شادی" دیگه نفس نمی‌کشید. ملتی که "آینده‌"ش متولد نشده، جان می‌باخت و "رویا"‌هاش روی دستای خودش پر پر می‌شد. اینه حکایت مردمی که حتی سوگواری هم براشون ممنوعه و جامعه سرشار از سوگ‌های ابراز نشده‌ست.
اما شاید داستان یک جا تغییر کرد؛ با احترام به مدل خانوم راس باید گفت حالا در این نقطه‌ی جهان سوگواری فقط و فقط یک مرحله داره؛ خشم.


پ.ن¹: امام علی تو نهج البلاغه میگه: روز انتقام مظلوم از ظالم شديدتر است از روز ستم كردن ظالم بر مظلوم.

سخنی نیست :)
سخنی نیست :)