پُر.

مادر،

بیا و دست هایم را بگیر.

اشک هایم را پاک کن.

کلیشه ی دوستداشتنیِ من باش.

هیچ کس نه، فقط تو.

مادر بیا و دست هایم را بگیر.

هق هق دارم.

عزادارم. عزادار.

قلبم خُرد.

چشم هایم می سوزد مادر.

دعا می خواهم مادر.

خدا می خواهم مادر.

مادر بیا و دست هایم را بگیر.

بگیر به نفرین ببر.

به کوهستان هدیه کن.

به آبشار های کتابِ داستان بده.

کودکی نکرده ام،

این جوانی دیگر چیست.

مادر سرسره از اب باران گل آلود است.

مرا به سرسره ها ببر.

مادر بیا و دست های لعنتی ام را فشار بده.

بگذار زنده بودن را حس کنم.

برایم یک توپ والیبال بیاور تا ذوق کردن را یاد بگیرم.

بازیگر داستانِ من باش.

یک مجنون شو و بگذار ببوسمَت.

عشق بازی را به من یاد بده.

آغوش مادر!

آغوش را فراموش کرده ام.

رنگ بده .

به من رنگ بده.

موج بده، اوج بده و پروازم را نشانه بگیر.

مادر دلم سرد است و ساکت.

سخت است و بی میلی را فرهنگ سازی می کند.

مادر جزیره ی قلبم آتش سوزی دارد.

یکی از آن شعله ور شدن های عمیق.

مادر جان،

گوجه سبز میخواهم.

خیار های تُرد،

پرتقال های شیرین.

انگور های درشت.

باغ پدر بزرگ را می خواهم.

همان جا که سرتا پایمان را خاک میگرفت.

غبار می شدیم و لبخند داشتیم.

مادر جان زجه میخواهم.

تیغ میخواهم.

این گلو برای تو.

بشکاف و بگذار تیرگیِ بغض هایم آزادی را حس کنند.

مادر جان ازادم کن.

این نوازش ها را کنار بگذار.

من لبریزم.

تو هم مرا رها کن.

درد دارم.

دست هایم را بگیر تا درد هایم را شعر کنم.

بگذار رقصنده ی آن سکانس باشم.

همان لحظه ای که می میرم.

سقوط.




نفیسه خطیب پور