ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
استارتاپهای مدرن و مدیران حکومتی: درباره مسئله مبهم مشتریمداری و جوانان خوشفکر
شریعتمداری در سرمقاله دیروز کیهان ضمن یک رشته استدلال علیه فضای استارتاپی کشور با این جملات یادداشت خودش را تمام میکند: «مگر امکانات و ظرفیتهای مورد استفاده آنها متعلق به نظام نیست؟ بنابراین چرا مالکیت و مدیریت آنها در اختیار نظام نباشد؟! میفرمایند به نیروی کارآزموده نیاز است. بسمالله! مگر مدیران کنونی این پلتفرمها شقالقمر میکنند؟! توان و هوشمندی نیروهای متعهد و پا بهرکاب ایران اسلامی را دستکم نگیرید.»
جدای از اینکه این کسبوکارها و استارتاپها سرمایهگذاران و سهامدارانی دارند که خود قادر و موظفند مدیران خود را عزل و نصب کنند؛ آنها اساسا دارای مالکیت خصوصی هستند و حفظ حریم مالکیت خصوصی از خطوط قرمز فقه و اندیشهی اسلامی است و دستدرازی به آن از سوی شبهمسلمانان رادیکال حرام اندر حرام.
به هر حال متوجه نشدم معنا و منطق جمله «مگر امکانات و ظرفیتها متعلق به نظام نیست پس چرا مالکیت و مدیریت آنها در اختیار نظام نباشد» یعنی چه؟ از آن دست جملات است که میتوان با انتخاب زاویه دیدی دیگر درباره هر پدیده تجاری در کشور گفت و اصلا منطق استفاده شده در این جمله را نمیفهمم. هرچند مطمئنم اگر آقای شریعتمداری یا همکارانشان بخواهند آن را اثبات کنند بالاخره میتوانند!
جاده منطق و استدلال مسیر خاصی است که…بگذریم. بیاییم سر ماجرای اینکه: «مگر مدیران این پلتفرمها شقالقمر میکنند»، راستش باز هم متوجه نمیشوم. خب یک ایدهای مطرح شده، ایده جذابی بوده، دربارهاش تحقیق کردهاند، سرمایهگذار پیدا کردهاند، سرمایه خارجی احیانا جذب کردهاند و وارد کارزار اقتصادی شدهاند. اسمش را میگذاریم کسبوکار. برخی موفق بودهاند و برخی نه.
برخی از رانت استفاده کردهاند و برخی نه. اما اصل ماجرا همان ایده بوده است. ایده، ایده اصلی برای استارتاپ ربطی به پایگاه فکری نداشته است. مسئله فکر کردن و پرورش ایده و کنترل پروژه و اینطور چیزهاست. در بطن ماجرا هم مسئله رقابت است. اینکه چه کسی بهتر است و یا چه کسی زودتر شروع میکند و چه کسی بهتر پروژه را پیش میبرد. البته که اینها بدیهی هستند و توضیحش اینجا شاید اطاله کلام باشد.
در مورد «نیروهای خوشفکر جبهه انقلابی» هم همانطور که آقای شریعتمداری گفته خب حرفی نیست. ما در حوزههایی مثل علوم هستهای، تسلیحات و فناوری موشکی و یا مثلا نانو تکنولوژی توان این دوستان را دیدهایم اما مشخص است که این جوانان خوشفکر در حوزه خدمات عمومی و مراوده با مشتری و مخاطب خاص درخشش خاصی نداشتهاند.
مثلا در صنعت خودرو و یا در عرصههایی مثل تلویزیون و رادیو و یا در مسئله تولیدات فرهنگی (حوزه هنری، سازمان اوج) و حتی بهعنوان شهردار و سازمان فرهنگی هنری شهرداری، موفقیتشان از رقیبان بخشخصوصی که اتفاقا امکانات آنها را هم نداشتهاند، کمتر بوده است. هم در بعد کیفیت محصول و هم در بعد رضایت مشتری. نبض مشتری را نمیتوانند درک کنند. آنهم مشتریای که ممکن است الزاما با افکار آنها همراه نباشد.
این نکته واضحی است که همین الان هم کاملا مشخص است. چه بخواهیم و چه نخواهیم در مسئله کیفیت، رقابت هم وجود دارد و فعلا بخشخصوصی بهرغم محدودیتهای بیشتر، خیلی بهتر عمل کردهاند. مسئله اینجاست که خدماترسانی به مشتری و راضی کردن او با تمام سلیقههای خاص کار مهمی است.
اگر سیاست دولت جذب سرمایه است، اگر سیاست دولت دعوت ایرانیان به داخل کشور و استفاده از توان علمی و ذهنی آنان است، اگر سیاست دولت تبدیل ایران به کشوري باکیفیت زندگی بالاتر است، قاعدتا این راه پیشنهاد شده از شریعتمداری نمیتواند آن هدفها را محقق کند. شاید هم منظور از جوانان خوشفکر، دوستان عزیزی مثل آقای عبدالملکی، آقای جبرئیلی و آقای رائفیپور بودهاند. که خب این یک داستان دیگر است و در فرصت دیگری باید به آنها پرداخت.
اما اجمالا ما توان این آقایان در صدا و سیما و کسبوکارهایی که از طریق همین آقایان کلید زده شدهاند را دیدهایم. مثلا مقایسه کنید صدا و سیما و تلوبیونش را با آپارات و فیلیمو یا استارتاپ فقید و ناکام کارپینو که توسط سازمان تاکسیرانی راهاندازی شد با اسنپ و تپسی! اینها فقط مشتی نمونهی خروار هستند.
چند وقت پیش داشتم میگفتم اگر همین اسنپ و تپسی و دیجیکالا نبودند و اینطور اشتغالزایی نمیکردند شاید نظام در این فشار تحریمها و افزایش بیتدبیریها و اوج گرفتن نارضایتیها از هم میپاشید. واقعا چقدر آدمِ از این جا مانده و از آن جا رانده هستند که با موتور و ماشین برای اسنپ و امثالهم کار میکنند و خرج خودشان را در این گرانی رستمکش درمیآورند؟ حالا شما میخواهید با دست خود این شیشههای عمرتان را بشکنید؟ بشکنید! شاید که عدو اینبار سبب خیر شود!
حتما بخوانید:
همچنین بخوانید:
راز زندگی طولانی و شاد ژاپنیها!
عمان، کویت جدید ایرانیها برای مهاجرت؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
جای خالی شهبندر دریای عشق!
مطلبی دیگر از این انتشارات
۲۰ راز زندگی طولانی و شاد ژاپنیها!
مطلبی دیگر از این انتشارات
با ذهن بیشتحلیلگر خود چه کار کنیم؟ + ۵ مشکل و ۵ راهحل