جای خالی شه‌بندر دریای عشق!


توجه: این یادداشتی از سایه اقتصادی‌نیاست.

پیش از آنکه کتاب مستطاب آشپزی در سال ۱۳۷۸ منتشر شود، جسته‌گریخته خبرهایی به گوش می‌رسید: نجف دریابندری، مترجم آثار راسل و کاسیرر و همینگوی و فاکنر، در حال نگارش کتابی است درباره‌ی آشپزی. نمی‌گفتند کتاب آشپزی، می‌گفتند کتابی درباره‌ی آشپزی!

بسیاری از جوانان امروز، که آشپزی در خانه و کار در رستوران‌ها و کافه‌ها و چشیدن غذاهای بومی مناطق مختلف را جزئی معمولی و آشنا در سبک زندگی خود می‌دانند، شاید به‌خاطر نداشته باشند یا حتی باور نکنند که این خبر تا چه اندازه مایه‌ی حیرت اهل قلم بود. فقط محبوبیت و مقبولیت دریابندری در جامعه‌ی نشر بود که زبان معاندان را از شکایت کوتاه می‌کرد؛ وگرنه بسیاری، اگر نه در جلوت، دست‌کم پوشیده شکایتی مشفقانه داشتند از اینکه شخصی فاضل چون دریابندری، با آن مایه دانش و مهارت و توانایی در کار کتاب، عمر خود را در آشپزخانه، پای اجاق، تلف می‌کند.

وقتی کتاب منتشر شد، و تا همین حالا هم پس از بارها تجدید چاپ، هنوز عده‌ای می‌کوشند آن را کتابی تحقیقاتی درباره‌ی فرهنگ و تاریخ آشپزی جا بزنند، به جای آشپزخانه آن را در طبقات اعلای کتابخانه بچینند، و عوض اینکه صفحات آن را با قطره‌های آبلیمو و زردی تخم‌مرغ و چربی روغن بپوشانند، سالی یک بار در خانه‌تکانی گردگیری‌اش کنند؛ حال آنکه تمنای نویسنده آن بود که کتابش در آشپزخانه و زیر دست افرادی باشد که عملاً آشپزی می‌کنند. مخاطبان او محققان نبودند، مردمی بودند که با کمترین سواد فارسی بتوانند دستورهای غذا را بخوانند و آنها را بپزند و ببرند سر سفره. هدف غایی حظ بود و تحقیق عرَضی آن، که البته حاصل شده بود. اما جامعه‌ی قلمی آن روز، که توجه به اینجور جلوه‌های فرهنگ عامه را دون شأن اجل اکرم خود می‌دانست و چه‌بسا هنوز هم بداند، دائماً بر اهداف عرضی تکیه می‌کرد: بر زبان کتاب و دامنه‌ی تحقیق، بر هرچه در آن از ادبیات و تاریخ و فرهنگ بود؛ گویی می‌خواست آنچه را دریابندری به‌سادگی و در عمل به عیش و عشرت برگزار کرده بود به جدیتی اتوکشیده ترجمه کند تا گرد عوام‌گرایی را از دامن فضل او بشوید. اما دریابندری اصرار داشت به‌جای توجیهات فیلسوفانه لبخند بزند و نان را، ذره‌ذره و سر صبر، در آبگوشت ترید کند.

اظهارنظرهای گوناگونی که دریابندری درباره‌ی آثار دیگران هم می‌کرد اغلب بر همین بسترِ خونسردانه‌ی حقانیت بخشیدن به پسند عام شکل گرفته بود: از شوهر آهو خانم در برابر آثار سخت‌خوان گلستان دفاع می‌کرد و به بامداد خمار اعتبار می‌داد. کسی نمی‌توانست، در واقع زورش نمی‌رسید، او را به عوام‌گرایی متهم کند چون او سر جدل نداشت. آنچه را باور کرده بود صادقانه و رندانه می‌گفت و روشنفکران محترم را کباب می‌کرد.

روحیه‌ی دریابندری در انکار جوّ پرنخوت و تفرعن روشنفکرانه‌ی دوران خودش او را پیروز کرده بود. او توانسته بود آن سد سدید را سوراخ کند و نه فقط اهمیت، بلکه لذت پاپ کالچر را به جامعه‌‌ای نشان دهد که در فساد تنزه و تکبر عرش را سیر می‌کرد_ فرهنگ عامه بماهو فرهنگ عامه، نه موضوعی برایِ یا درخورِ مطالعه. دریابندری نمی‌خواست، چنانکه اورینتالیست‌ها به خاورمیانه نگاه می‌کنند، مردم را موضوع مطالعه‌ی خود کند چون می‌دانست آن مردم در آن آشپزخانه‌ها و پای آن تنورها و سر آن سفره‌ها زنده‌اند، اشیای داخل ویترین‌های موزه‌ها نیستند که نگاهشان کنی و تز بنویسی.

جای خالی او را این روزها حس کردم: در خداحافظی شهرام شب‌پره از صحنه و درگذشت ر. اعتمادی. جای خالی آن لبخند بی‌نهایتی که مثل دوایر متحدالمرکز بر صفحه‌ی صورتش پخش می‌شد و خیالت را راحت می‌کرد که آبگوشت درست‌وحسابی جا افتاده است.



حتما بخوانید:

https://virgool.io/bekoosh/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%88%D9%86-kdbi8bgdshxl
https://virgool.io/bekoosh/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%AE%D9%84%D9%88%D9%82%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-%D9%88-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D9%86%D8%A7%D8%B2%D9%86%DB%8C%D9%86-jjbsk6jfd4jx
https://virgool.io/bekoosh/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%82%D9%84%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%BE%D8%A7-%D8%B1%D8%AF%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7-jqwfayxveppc


همچنین بخوانید:
شیوه‌ی تندروها

بخوانید: خلاصه‌ی کتاب ۲۲ قانون انکارناپذیر تبلیغات موثر

از کجا بدانیم آدم نفهمی هستیم یا نه؟!

"زنانِ شیفته" در روابط عاشقانه‌ چه مشکلاتی دارند؟