تکه گمشده ی قلب من

در تک تک افسوس هایم، شاید افسوس میخورم ای کاش بیشتر از سنم نفهمیده بودم.

در تمام دعا هایم، دعا کرده ام شاید مهربانی های بی جا و بی موقع ام به پایان برسد تا شاید دلم ارام گیرد.

در تمام ارزو هایم، ارزو دارم شاید قدر خود را بدانم تا شاید بازی سرنوشت باب میلم گردد.

در تمام رویا هایم،شاید رویایی شیرین تر از قند میبینم که با بازگشت روح به جسم مرده ام، تبدیل به زندگی تلخ و اندوهگین میشود.

در تمام فرصت هایم،شاید فرصت نکرده ام به یاد چیزهای مهم تری باشم.

و بیایید تا ابد پیمان ببندیم؛ تا شاید در تمام تصمیم هایمان؛ تصمیم بگیریم به این شاید های بی موقع و بی جای خود، پایان دهیم

شاید!