من تلاش میکنم پس هستم
ورود ثبت نام
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم

مشاور شرکت بیمه پارسیان

توسط ۱۰ نفر دنبال می‌شود ۱ نفر را دنبال می‌کند

پست‌های من تلاش میکنم پس هستم در

انتشارات من تلاش میکنم پس هستم

سایر پست‌ها در ویرگول
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم در من تلاش میکنم پس هستم
۶ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

داستان کوتاه آموزنده

در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد...
۴
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم در من تلاش میکنم پس هستم
۶ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

داستان کوتاه همسرم نبود

داستان کوتاه همسرم نبود
از یک استاد سخنور دعوت به عمل آمد که در جمع مدیران ارشد یک سازمان ایرا...
۷
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم در من تلاش میکنم پس هستم
۶ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

داستان کوتاه آموزنده

داستان کوتاه آموزنده
روزی ابوریحان درس به شاگردان می گفت که خونریز و قاتلی پای به محل درس و...
۴
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم در من تلاش میکنم پس هستم
۶ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

داستان کوتاه ابومسلم خراسانی

داستان کوتاه ابومسلم خراسانی
شاگرد معمار، جوانی بسیار باهوش اما عجول بود گاهی تا گوشی برای شنیدن می...
۴
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم در من تلاش میکنم پس هستم
۶ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

داستان کوتاه مردان بزرگ

داستان کوتاه مردان بزرگ
جهانگردی در طول ماجراجویی هایش به دهکده ملا نصرالدین رسید. او می خواست...
۲
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم در من تلاش میکنم پس هستم
۶ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

داستان کوتاه جعفر

داستان کوتاه جعفر
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺭﺱ، ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ بازيگوشى ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺟﻌﻔر درس مي خواند.....
۴
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم در من تلاش میکنم پس هستم
۶ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

داستان کوتاه دعا برای دیگری

داستان کوتاه دعا برای دیگری
یک کشتی در یک سفر دریایی، در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها د...
۴
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم در من تلاش میکنم پس هستم
۶ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

داستان کوتاه حقیقت

داستان کوتاه حقیقت
روزی کسی نزد ملا نصرالدین آمد و از او درخواست کرد تا الاغش را برای ساع...
۲
من تلاش میکنم پس هستم
من تلاش میکنم پس هستم در من تلاش میکنم پس هستم
۶ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

داستان کوتاه تکیه

داستان کوتاه تکیه
برادران یوسف وقتی می خواستند یوسف را به چاه بیفکنند، یوسف لبخندی زد. ی...
۳
  • ‹
  • 1
  • 2
  • ›