دست‌کاری‌های من در زندگی (۲)

گرمای یک متریال سرد
گرمای یک متریال سرد


توی بخش اول این پست درباره‌ی علاقه‌ام به کارهای دستی صحبت کردم و روند اینکه چطوری این علاقه از مکانیکی خودرو به بافت قالی رسید و طی زمان به اشکال مختلف در اومد. بعد از فرش‌بافی دیگه تقریبا تونسته بودم با دستام دوست باشم.

زمان گذشت تا کنکور کارشناسی دادم و رفتم دانشگاه. تو دانشگاه با دوستی آشنا شدم که قصد راه‌اندازی کارگاه داشت و می‌خواست محصولات دکوراتیو‌ از جنس سیمان درست کنه و در مرحله‌ی بعد به مجسمه‌سازی و کار حجم بپردازه.

به کارگاه این دوست گرانمایه رفتم و شدم دستیار (می‌خوام که به معنی رایج دستیار توجه نکنید و به دست‌یار بودن توجه کنید). یکی از پر تجربه‌ترین مراحل زندگیم کار توی کارگاه بود. دیدن اون همه ابزار که من از بچگی دلم میخواست لمسشون کنم و کلی ابزار که تا به حال اسمشون رو هم نشنیده بودم برق ماجراجویی رو تو چشمام روشن کرده بود. انواع اره (گرد، عمودبر)، قلاویز (که من تا مدت‌ها فکر می‌کردم درستش گلاویز باشه به معنای حالتی در دعوا که دو فرد دست به یقه می‌شن :)))) )، دریل و مته، سمباده برقی (جل‌الخالق)، پمپ باد، کولیس دیجیتالی (خیلی دقیق و اوسی‌دی نواز بود)، گیره (که اصلا شبیه به گیره‌های بند رخت نیست!) و ... .

قلاویز
قلاویز

بعد از دورانی که قالی‌بافی می‌کردم و سر انگشتام به دلیل سایش با نخ و پشم فرش، رفته بود و پینه‌بسته بود، دیگه پوست دستم ماجرای به خصوصی براش اتفاق نیفتاد تا اینکه نوبت کار با سیمان شد و باید می‌دیدید که پوست ظریف دستم توی زبری تنه زد به پوست تمساح!
{ البته دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟ }

ترکیب گچ با آب و قالب‌سازی اولیه به عهده‌ی من بود. تو مراحل سیمان‌سازی و ترکیب کردن مصالح هم کمک می‌کردم. وقتی توی قالب‌ها می‌ریختیم و بعد از خشک شدن، توی در اوردنشون از قالب‌ها هم کمک می‌کردم. بعد هم محصولات رو سمباده می‌زدیم و تمیز می‌کردیم.

نوبت می‌رسید به بسته‌بندی کردنشون، طبق الگوی بسته‌بندی مقواها رو برش می‌زدم و بعد درج لوگو و بعد با کنف بسته‌بندی رو کامل می‌کردم.

نتیجه‌ی کارمون محصولات اینچنین شد:

زیرسیگاری سیمانی
زیرسیگاری سیمانی


استند انگشتر سیمانی
استند انگشتر سیمانی


گلدان - جامدادی سیمانی
گلدان - جامدادی سیمانی


گلدان سیمانی
گلدان سیمانی


گلدان سیمانی
گلدان سیمانی


لوستر سیمانی
لوستر سیمانی


یکی از نمونه‌های اولیه
یکی از نمونه‌های اولیه


علاوه بر این، طراحی و تولید تجربی دستگاه‌هایی که نیاز داشتیم و نمیتونستیم برای خریدش هزینه کنیم مثل هات وایر، مثل دستگاه وکیوم و در نهایت دستگاه تری‌دی پرینتر برای قالب‌سازی رو هم انجام دادیم. بله! درست خوندین! ساخت دستگاه 3D printer یا همون پرینتر سه بعدی. احتمال میدم هیچ ایده‌ای از این کار نداشته باشید. این دوست عزیزم (عزیز به معنی آنچه به سختی به دست می‌آید،کمیاب) هم کار طراحی قطعات رو خودش انجام داد هم کار مربوط به برق و برنامه‌نویسیشو، هم ساخت و سرهم بندی اجزا رو. من هم تو بستن پیچ و مهره و قالب‌گیری و از این قبیل کارها کمک می‌کردم.

دستگاه وکیوم
دستگاه وکیوم


گاهی روی بعضی از محصولات تکنیک‌های متنوعی رو به کمک خواهرم که نقاشی بلده، امتحان می‌کردم:

جاشمعی سیمانی با طرح شب پرستاره ون‌گوگ
جاشمعی سیمانی با طرح شب پرستاره ون‌گوگ


در این میون، بدم نمیومد عکاسی رو هم تمرین کنم و چندتایی هم عکس تبلیغاتی از محصولات گرفتم. {عکس‌ها رو ببینید، نظرتون رو راجع‌به آینده‌ی من تو این زمینه بگید و حرفه‌ای نبودنشون رو به روم نیارید :)))) }

عکاسی با موبایل
عکاسی با موبایل


عکاسی با موبایل
عکاسی با موبایل


عکاسی با دوربین - استند انگشتر
عکاسی با دوربین - استند انگشتر


عکاسی با دوربین - گلدان‌های سیمانی با سیمان خاکستری و سیمان سفید
عکاسی با دوربین - گلدان‌های سیمانی با سیمان خاکستری و سیمان سفید


عکاسی با دوربین - انگشتری سیمانی با ورق‌های طلا و مسی
عکاسی با دوربین - انگشتری سیمانی با ورق‌های طلا و مسی


عکاسی با دوربین - عکاسی تبلیغاتی
عکاسی با دوربین - عکاسی تبلیغاتی


عکاسی با دوربین - گلدان سیمانی لب دریا
عکاسی با دوربین - گلدان سیمانی لب دریا


هرازگاهی دلم واقعا اون حال خوب رو طلب میکنه. التذاذ کار کردن با دست. حال خوب رسیدن بی‌واسطه‌ی ایده از مغز به دست. حال خوب کار یدی و خستگی بعد از کار که تو رو به بهترین استراحت و خواب زندگیت دعوت میکنه. و در نهایت نتیجه‌ی نهایی که ذوقت رو برای خلق کردن برمی‌انگیزه.

یکی از تاثیراتی که کارهای هنری یا کارهای دستی روی روح انسان میذاره اینه که صبرشو بیشتر می‌کنه. طاقت آدم رو بیشتر می‌کنه. برای ثمر دادن کار باید مدتی طولانی منتظر باشی.

روزگار مهیجی بود ولی پایان خوشی به همراه نداشت. گرانمایه رفیقم در این صحرای عدم تنهام گذاشت و من شدم دست‌یاری که دیگر نه یاری داشت نه دستی که بهش کمک کنه.

به پایان آمد این ویرگول، حکایت همچنان باقیست...

بله، حکایت میل به خلق کردن، میل به کار کردن با دست همچنان باقیست. یکی از بزرگترین لذت‌ها وقتیه که با دست‌هات دیگه غریبه نیستی. دعوتتون می‌کنم حتما یه کار فنی یا هنری رو با دست‌هاتون انجام بدید. بی‌نهایت دلچسبه.