دسته بندی مطالب https://vrgl.ir/0nQrs | هیچ ابن هیچ ابن هیچ
نقد کامل فیلم نابودی (Annihilation)
«مقدمه»
فیلم annihilation دومین ساختۀ الکس گارلند است که با بودجۀ 55 میلیون دلاری در ژانر علمی - تخیلی، ترسناک، ماجراجویانه، تریلر و... در 13 فوریه 2018 به روی پرده رفت. این فیلم اقتباسی از کتاب annihilation سه گانه جف وندرمیر /Jef Vander Meer است برندۀ جوایز متعددی گردیده است.
نوشتن این نقد حدود یک هفته وقت گرفت و فیلم چندین بار بازبینی شده است.
«خلاصه داستان»
لینا با بازی ناتالی پورتمن بیولوژیستی است که حوزه تحقیقاتش مربوط به چرخۀ حیات ژنتیکی سلول میشود. شوهر ارتشیاش به ماموریتی رفته و خبری از او نیست. بعد از گذشت 12 ماه، همسرش کین با بازی اُسکار آیزاک به خانه باز میگردد و به حالتی غیرعادی خیلی سرد و بی روح، پاسخهای لینا را بی پاسخ میگذارد. کین پس از نوشیدن یک لیوان آب حالش بد میشود و در ماشین آمبولانس در حین رسیدن به بیمارستان، به دست نیروهای امنیتی متوقف شده و لینا را بیهوش میکنند و با خود منتقل میکنند.
لینا وقتی به هوش میآید با روانشناسی به نام دکتر ونترس(جنیفر جیسن لی) آشنا میشود. ونترس مسئول ماموریت خاصی در یکی از پارکهای ایالتی آمریکا است که دربارۀ برخورد شهاب سنگی با فانوس دریایی
است که بعد از آن برخورد، منشأ هالهای درخشان و لرزان میشود که به طور سرطان واری در حال رشد است. دکتر ونترس میگوید که تا به حال هیچ یک از تیمهای اعزامی پس از ورود به محدودۀ هالۀ درخشان Shimmer برنگشتهاند.
در آخر 5 زن که هر کدام متخصص در رشتهای خاص هستند تیمی را تشکیل میدهند تا به رهبری دکتر ونترس وارد محدودۀ هاله شده و اطلاعاتی کسب کنند. جوسی رادک سیاه پوست با بازی تسا تامپسون یک فیزیکدان، آنیا تورنسن با بازی جینا رادریگرز یک بهیار و کیسی شپرد با نام و چهرۀ انگلیسی با بازی تووا نُوُتنی یک ژئومورفولوژیست است.
این تیم پس از ورود به محدوده X با مشکلات بسیاری درگیر میشوند، در محدوده X ابزار های ارتباطی کار نمیکنند و حافظۀ افراد گروه دچار اختلال میشود، گیاهان و حیوانات دچار جهش ژنتیکی شده و به تعبیر جوسی رادک فیزیکدان این فضا همه چیز را منکسر میکند، چه امواج رادیویی و چه ژنتیک انسانها، حیوانات و گیاهان.
در طی روایت فیلم، هر یک از افراد حذف میشوند تا این که لینا به تنهایی به فانوس دریایی و مکان برخورد شهاب سنگ میرسد. بدن سوختۀ فردی که شبیه جنازۀ راهبهای بودایی خود سوزی کرده در آن جاست که بعد در مییابد که جنازه همسر خودش است. دالانی به زیر فانوس دریایی میرود که لینا داخلش میشود. با دکتر ونستری روبرو میشود که تغییر شکل داده و حرفهایی مبهم میزند و بعد به شکلی نا مأنوس ونتسر وجودش از دهانش تخلیه شود و تبدیل به جسم نورانی معلقی در هوا میگردد که دائم تغییر شکل میدهد و از قطره خونِ بغل چشم لینا که داخل جسم کشیده میشود، موجودی بیگانه شبیه خود لینا شکل میگیرد.
لینا سعی میکند از فانوس دریایی خارج شود که موجود بیگانه مانعش میشود. در آخر لینا با بمب فسفری بیگانه را آتش میزند و از فانوس دریایی بیرون میزند و پس از آتش گرفتن فانوس و موجود بیگانه، محدودۀ X هم از بین میرود.
در طول روایت داستان، لینا در حال صحبت با لومکس (بندیکت وانگ) است. پس از اعتراف و پایان داستان لینا پیش شوهر خود میرود که وضعیتش بهبود یافته، او را در آغوش میکشد در حالی که میداند که او شوهر واقعیاش نیست و موجود بیگانۀ تغییر شکل داده است.
"شخصیتهای فیلمنامه و اسامی بازیگران"
1- لینا/ Lena: لینا با بازی ناتالی پورتمن بازیگر یهودی زاده در نقش زیست شناسی است که سابقۀ خدمت در ارتش دارد و آشناییاش با کین هم در همان ارتش آمریکا اتفاق افتاده است. لینا در زبان عبری به معنای ساکن شدن و خوابیدن و در انگلیسی به معنای مزرعه و جادوگر است. جادوگر با لفظ enchantress که یکی از شخصیت های کمیک DC است که در فیلم جوخۀ انتحار Suicide squad شاهدش بودیم. لینا همچنین به معنای نور در فرهنگ یونان باستان است.
2- کین / Kane: با بازی اسکار ایزاک که سرباز قدیمی ارتش آمریکاست و با گروعهی به داخل shimmer میرود و در آخر توی فانوس خود سوزی میکند و به جای او همتایش که بیگانهای است بیرون میآید. کین نام یک پسر در کتاب مقدس است که فیلم معروف همشهری کین هم به همین نام است. اسم کین از خاستگاه فرانسوی به مرد بلند قد لاغر اطلاق میشود. میتواند اشارهای به بیگانۀ فیلم باشد که قد بلندی دارد و لاغر اندام است.
کین روی سینهاش خالکوبی خرس دارد که اشاره به خرس جهش یافته و ترسناک محدوده X دارد. خرس یکی از توتم های مقدس سرخ پوستان است. سمبل خرس در خیلی از محصولات فرهنگی هالیوود تکرار شده، از خرسهای مهربان که صدا و سما پخش کرده تا تِد و پدینگتون.
3- جوسی رادک / Josie Radek: جوسی، جوزف، ژوزفین، ژوزف، از یوسف میآید که ریشۀ عبری دارد. جوزف به معنای "خدا خواهد داد" است. جوسی فیزیکدان سیاه پوستی است که از ترس مرگ و حالت روانی افسردهاش تصمیم میگیرد با ترکیب ژنتیک خودش با گیاه به نوعی خودکشی کند و به تعبیر خودش جاودانه گردد!
4-آنیا تورنسن / Anya thorensen: از Anna و از Hanna. آنا ریشۀ عبری دارد که اسم هانا در کتاب سموئیل 1:2 نام مادر حضرت سموئیل است. در انجیل لوقا اشاره شده که نام مادر حضرت مریم یعنی مادربزرگ حضرت مسیح هانا بوده. به علت تاثیر پذیری از امپراطوری بیزانس مسیحی و یهودیان در روسیه شیوع دارد.
تورنسن از Thor، اسطوره اسکاندیناوی وام گرفته به معنای خدای رعد و برق است می آید که فیلمی نیز به همین نام ساخته شده و از شخصیتهای کمیک مارول است؛ tor به معنای دروازه است و به کسی که در دروازۀ شهر زندگی میکند و نگهبان است گفته میشود. تورنسن یعنی thor son یعنی پسر ثور.
آنیا تورنسن بهیاری است که 10 ماه در منطقه تحقیقاتی حضور دارد، معتاد است و در میانۀ فیلم دچار روانپریشی میشود و علیه هم تیمیهایش اسلحه میکشد که در آخر خرس جهش یافته او را میکشد.
5-ونترس / Ventress: دکتر ونترس روانشناسی است که مسئولیت عملیات ورود به shimmer را بر عهده دارد. نام ventress برای اولین بار در کمبریج شر یافت شد و در قرن 13 به خانوادهای اطلاق میشده که در وایتلسفرد فرمانروایی میکرده است.
6- کیسی شپرد /Cassie Sheppard: شپرد اسکاتلندی و اشاره به نژاد آنگولاساکسونها دارد. همان طور که شپرد چشمان آبی رنگ دارد که از خصوصیات ظاهری این نژاد است. شپرد یعنی چوپان و به خانوادههایی گفته که چوپان گوسفندان بودهاند اطلاق میشده. این فامیل ابتدا در جنوب انگلستان وجود داشته که بعدها به معنای نگهبان تغییر یافته است.
کیسی نام یکی از اساطیر یونان، به معنای کسی است که مردان را با عشق پر میکند. کیسی نام دختر پادشاه تروی، king Priam بوده که توسط آپولون فرزند زئوس و لتو دارای قدرت پیشگویی میشود ولی به خاطر خیانتی که به آپولون میکند، طلسم و لعنت میشود، و به همین خاطر کسی پیشگوییهایش را باور نمیکند. در جنگ معروف تروی که یونانیها با اسب چوبی(تروجان) به شهر نفوذ و فتحش میکنند، کسی به پیشگوییهای او اعتنایی نمیکند!
7- دنیل / Daneil : با بازی دیوید گیاسی از شاگردان لینا است که در غیاب کین با او رابطۀ پنهانی دارد. اسمش همان طور که مشهود است از حضرت دانیال نبی میآید که یکی از پیامبران بنی اسرائیل است.
8- لومکس / Loamax: مردی با چهره شرقی که مشغول اعتراف گرفتن از لینا، از ابتدا تا انتهای فیلم است.
«مکان فیلم»
تهدیدی آخر الزمانی در کشور آمریکا رخ میدهد که فضایی لرزان و درخشان به نام shimmer در یکی از پارکهای ایالتی به نام black water park مثل سلول سرطانی در حال رشد است و به زودی همه جا را خواهد گرفت. در این میان لینا فاتح میدان است. زن سمبُل سرزمین است و ناتالی پورتمنِ یهودی منجی و متوقف کنندۀ shimmer.
مکان برخورد شهاب سنگ، Black Water park نام یک مکان نیست بلکه نام آلبومی از گروه Opeth است که 10 قطعه موزیک دارد و ترک شماره هشتمش به همین نام است. این آلبوم در 27 فوریه سال 2001 منتشر شد و در سبک پراگرسیو دث متال است.
برای دیدن لیریک(متن موزیک) Black Water park روی کلیک، با فیلترشکن کلیک کنید.
من نقد این فیلم را در 31 مرداد 1397 به عنوان دومین فیلمی که در زندگیام نقد کردهام نوشتم و در حال حاضر نقدی که نوشتم را قبول ندارم و فکر میکنم نیاز به بازبینی و تحقیقات بیشتر دارد، لذا آن بخشها را حذف کردم و دوباره امشب نقدش را نوشتم:
1- این فیلم بر مبنای داروینیسم و نظریۀ تکامل ساخته شده است. این که داروینیسم کاری به اثبات و انکار دین دارد یا ندارد را در کتاب توحید شهید مطهری بیابید که اگر اثبات هم شود نمیتواند منکر دین شود. درونمایۀ نظریه تکامل را میتوانید در دیالوگ لینا با کین ببینید که لینا میگوید: اگر بتوانیم چرخۀ هافلیک را از هستۀ سلول حذف کنیم پیری از بین میرود. و تا انتهای فیلم شخصیتها انگار که به تکامل میرسند. کین با خودسوزی که شبیه راهبان بودایی مینشیند به تکامل میرسد. همان طور که در بودیسم برای رسیدن به مقام نیروانا و رهایی از چرخۀ کارما(متولد شدن پس از مرگ) طبق روشی چشم و گوش خود را میبندند و خود را میسوزانند. نظیر این خودسوزی را در فیلم کرهای "بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار" دیده میشود. لینا با تحول انتهایی فیلم وقتی که از فانوس دریایی خارج میشود، تکامل خودش را در عشق ورزیدن به موجود بیگانه در عین این که میداند شوهرش واقعیاش خودکشی کرده مییابد. دکتر ونسترس که سرطان دارد با تبدیل شدن به موجود بیگانه و به نوعی تبدیل و تجزیه، جوسی رادک با خودکشی و تبدیل کردن خود به طبیعت،آنیا تورنسن و کیسی شپرد هم انگار حقشان است که کشته شوند و تکاملشان در مرگشان است. هر دو به علت ضعیف بودن باید بمیرند.
3- فیلم "نابودی" منجی محور است، زنها احتمالا سمبل یک سرزمین باشند. توجهها معطوف به لینای یهودی است، این نکته را میتوانید در سر کلاس لینا بیابید که از هر نژادی یکی سر کلاسش هست، یک مسلمان محجبه، یک آسیایی، یک هندی و... . و این شخص کسی است که جلوی این چرخۀ نابودی را میگیرد. با کشتن بیگانه که در ظاهر کشته شده ولی را به بیرون منطقه میرساند و با قیافۀ کین پیشِ لینا میآید.
4- دور از ذهن است، ولی احتمالش است که بیگانه، همان جن باشد و عشق ورزیدن به جن و تبعیت از او در دورۀ ترنس مدرنیسم درونمایۀ این فیلم باشد. مراجعه کنید به تفسیر مراسم افتتاحیه تونل 57 کیلومتری گاتهارد و صحبتهای استاد مجید شاه حسینی در این رابطه: کلیک. 5 زن در این فیلم شباهت به 4 زنی دارد که در فیلم شکارچیان ارواح ghostbusters 2016 علیه روحی که به شهر منهتن حمله کرده میروند. لباسهایشان هم بی شباهت نیست.
5- فیلم تکنیکهای جالب فرمی دارد مثلا یک جا خانۀ لینا را نشان میدهد و بعد در اواسط عینا خانهای شبیه همان اما رنگ و رو رفته را در منطقۀ X یا Shimmer نشان میدهد، چند سکانس این شکلی هست که با دقت میتوانید پیدایشان کنید. این تصاویر با کادربندی مشابه که دستهای خارج از محدوده و خانۀ واقعی لینا هستند و دستهای دیگر از داخل محدوده هستند نشان دهندۀ نابودی زندگی لینا به خاطر خیانتهای او و خودکشی کین است. کادربندیهای متعدد سه تایی هم زیاد در فیلم دیده میشود.
6- فیلم ذاتا، فیلم مبهمی است و نمیشود به راحتی دربارۀ آن اظهار نظر کرد. سوالهای بسیاری بی پاسخ میماند، شاید باید آقای گارلند را آورد و نشاند و پرسید: باباجان چه کردی با ما؟
مثلا نمیدانیم چرا کین خودکشی کرد؟ چرا آن اسکلتها دم درِ فانوس دریایی بود؟ چرا وقتی بیگانه سوخت آمد و دستش را گذاشت روی جنازۀ کین و یکی آبی سوخت و یکی قرمز؟ چرا بیگانه با اسلحه نمرد و با بمب فسفری سوخت؟ آیا بیگانه سمبلی از کین است؟ آیا بیگانه نشانهای از همان نابودی است که روی زندگی لینا سایه انداخته؟ چون عینا شبیه آینه رفتارهای او را تکرار میکند و شبیه یک متجاوز میخواهد به او تعرضی کند؟
7- دربارۀ نتیجۀ فیلم لازم است بگویم لینا همان لیناست، با این تفاوت که خالکوبی ماری که دمش را خورده و سمبلی از نابودی خود ویرانگر است روی دستش جا گرفته. اگر لینا بیگانه باشد، باید مثل کین وقتی آب را میخورد خون بالا بیاورد، ولی تغییر و تحولاتی که روی شخصیت لینا رخ داده نشان میدهد که او به تکامل رسیده و حالا بیگانه را در آغوش میکشد و به این نابودی عشق میورزد.
8- یکی گفته بود شاید شهاب سنگ ابتدایی فیلم شباهتی به مقولۀ دین داشته باشد که در دین ادعا میشود که از آسمان آمده و میخواهد مثل فانوس دریایی نور بدهد و به تکامل برساند، ولی در واقع دارد همه را به نابودی میکشاند و همین طور جلو میآید. آنتنهایی فلزی هم که نزدیک فانوس هستند شبیه صلیباند.
حرف بسیار است و احتمالات زیاد، ولی لازم است بگویم این مطلب حاصل یک هفته تحقیق و یک سال و نیم فکر بوده است. یک سال این فیلم در ناخودآگاه من وول خورده و چیزهایی تحلیل کرده، از بس که این فیلم مبهم و داغان است!
اگر مایل بودید، نقد سریال چرنوبیل هم بخوانید که یک هفته رویش وقت گذاشته شده:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا تمدن غرب به مری پاپینز نیاز دارد؟-نقد فیلم مری پاپینز
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنایت شرعی
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد و بررسی فیلم ققنوس سیاه Dark Phoenix 2019