رضا روشناوند·۷ سال پیشباران دخترماين روزها برام سخته، بعد از 50 روز دوري برگشتم خونه. دختر كوچولوم بزرگتر شده، شيرينتر شده، حرف زدنش هم عالي شده، فقط مونده بخورمش.جالبه قبلا دوربين رو دستم ميديد پا ميزاشت به فرار، چه دليلي داشت نميدونم! شايد فلاش، يا جسم سياه و بيقوارهاي كه جلوي صورتم ميگرفتم برايش ترسناك بود؟ هر چه بود حالا نميترسه و تا ميگم باران جان تكون نخور...