مهرداد کرم پور·۲ سال پیشخاطرات سربازیم (پخ آذر ۹۵)پارت پنجم ?بعد از اینکه فرمانده به دفترش که من و اون دوتا هم خدمتی هام که منشی بودن. اومد.هر سه نفر احترام نظامی برای فرمانده انجام دادیم.…
نفیسه رضایی افضل·۳ سال پیشندای نوشتنندای نوشتن نشسته ام و از پنجره بیرون را نگاه می کنم، یک لحظه از منظره بیرون غافل می شوم و حالا تماشگر افکار منفی و مثبتم هستم.این دو همیشه…
فربد قطبی | Farbod Ghotbi·۶ سال پیشسربازی ،تجربه ای متفاوت در زندگیسربازی چیزیه که همه پسرای ایرونی یه جورایی باهاش درگیرن و از زمانی که سن شون به 18 سال میرسه در کنار دغدغه های دیگه مثل تحصیل،کار و چیزای…
وحید·۷ سال پیشهنوز دیونهایدفترچه تلفن را ورق میزنم، اسم داداش خدمتیها یکی یکی جلوی چشمم میآید. شمارهها را میگیرم، اولی جواب نمیدهد، دومی خاموش است، سومی گوشی را برمیدارد. سجاد دیوانه از اون طرف خط میگوید: «بفرمائید.»ـ «سلام دی...