فاطمه محمدبیگیدرکتاب باز·۷ سال پیشاز عاشقانه های شاهانه می گم:اون قلم رو بردار. می گه:ببین من دستم به ژوبین خو گرفته نه قلم. می گم:برش دار. یه دور که روی تن من پهلوی بنویسی، با انگشتات عجین می شه. لبخند می زنه. می گه: