???????درکنج داستان نویسی·۳ سال پیشکایوت ( قسمت دوم )در ماشین نشسته بودیم و به سمت ویلا میرفتیم . مادرم تازه کمی حالش جا آمده بود و خواهرم خسته از روز پر تشویشش گوشه ای از ماشین مثل یک جنین…