اریسا·۶ سال پیشقصه های خط سفید-قسمت چهاردهم: جوونک رعنا توزرد از آب دراومده 2 مریم صبح اولین نفر وارد دفتر شد، آتلیه بدون غزل سوت و کور بود، دلش براش تنگ شده بود، زنگ زد بهش: چطوری خانم مهندس، کجایی بابا دلم برات تن…
اریسا·۶ سال پیشقصه های خط سفید-قسمت سیزدهم: جوونک رعنا توزرد از آب دراومده 1 غزل چشماش از تعجب گرد شد گفت: بابا جان، فکر نمیکنم تصمیمش با شما باشه! آقای راد در حالیکه داشت بر میگرشت تو هال گفت: هست دخترخانم هست، بذ…