saeedeh.ahmadzadeh·۴ سال پیشداستان شکستن درهای این شهر!در را جوری میکوبید که خیال کردم، صاحبخانه نداشته مان، آمده تا جور و پلاس ما را توی کوچه بریزد. از آنجایی که وقتی دنبال چیزی بگردی، پیدا ن…
محمدحسن صالحی حاجی آبادی·۷ سال پیشنون...هربار که قصد نوشتن کردم، با خودم گفتم شاید الان فرصتش نباشد؛ باید وبلاگی شخصی دست و پا کنم و بعد از آن نوشتن را شروع کنم، اما فکر کنم با وجود ویرگول فعلا نیازی به وبلاگ شخصی نیست.