شهرزاد قصهگو·۱۰ ماه پیششب هفتصد و پنجاه و یک یا دایرهی تکررانقدر به روحم میخ کشیدم و خویش را به سیخ کشیدم و دندان درد ز بیخ کشیدم که گویی صد بار حبس کشیدم.انقدر که بیصدا داد زدم و نبودنش را فریاد ز…
شهرزاد قصهگو·۴ سال پیششب دویس و شصت و بپر” یا “خونه مادربزرگه”دیگه همین مونده از حیاط محشر خونه آقاجان و مادربزرگ همدانی.من، تازه بیدار شده بودم و قهوهم دستم بود که دلم ضعف رفت واسه عمه ملیحهام. زنگ…
شهرزاد قصهگو·۴ سال پیش"شب صد و چهل و هفتم" یا "سردرد"اکر نیامده بودم چطور؟ اگر انفدر خوشحال نبودم چی؟اکر نیامده بودم چطور؟ اگر انفدر خوشحال نبودی چی؟اگر تو نمیامدی، جرات گفتنش اکر نیامده بودم…