دانشجوی معماری داخلی | تشنهی ادبیات، هنر و موسیقی 35.699738,51.338060
وقتی کتابها آواز میخوانند
کنار رودخانهی پیدرا نشستم و گریه کردم...
من او را دوست داشتم.
صورتت را بشور دختر.
عادت میکنیم!
شازده کوچولو!
عمر کوتاه نیست، ما کوتاهی میکنیم.
زندگی دومت زمانی آغاز میشود که میفهمی فقط یک زندگی داری.
دختر پرتقالی!
بیا گُم شویم؛
مثل خون در رگهای من...
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد:
در راه،
روی ماه خداوند را ببوس...
خواهش میکنم ساکت باش!
من هشتمینِ آن هفت نفرم؛
احتمالا گُم شدهام.
دشمن عزیز!
خودت را به فنا نده.
چشم از تو برنمیدارم.
پرندهی من!
بالهایت را کجا جا گذاشتی؟
محکم در آغوشم بگیر.
من گنجشگ نیستم...
هر قاصدکی یک پیامبر است.
اکنون،
پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد!
انسان در جستجوی معنا،
چای با طعم خدا
بخواهید تا به شما داده شود.
پنج قدم فاصله،
دورترین فاصله (ی)
منِ او
پس از تو،
همه چیز فرو میپاشد؛
تمام چیزهایی که باقی گذاشتیم.
چهل نامهی کوتاه به همسرم؛
چهل فکر سمی؛
۱۱ دقیقه،
نامههای خط خطی.
اشکالی ندارد که حالت خوب نیست.
تخت خوابت را مرتب کن.
چراغها را من خاموش میکنم.
ما تمامش میکنیم.
اگر دوست داشتید، بخوانید:
سخنی با خواننده؛ وصفی بر حال و اوضاع نوشته:
سلام دوستان عزیز ویرگولی. امیدوارم حالتون درجه یک باشه. ممنونم که تا آخر این نوشته همراهم بودین. این چالش شخصا برای من خیلی جذاب بود و با اینکه میدونم همه ی هایکو ها خوب از آب در نیومدن، بازم خوشحالم که امتحانش کردم. البته ترجیح میدادم خودم از کتابا عکس بگیرم که متاسفانه نشد چون خیلی هاش در دسترسم نیست. {پ ن بازرگانی: شما از کدوم هایکو بیشتر خوشتون اومد؟ } در آخر لازم میدونم از جناب دست انداز بزرگوار و خانم محمودی عزیز بابت پیشنهاد جالبشون تشکر کنم:)
و حرفی، سخنی، نقدی، نظری، پیشنهادی؟ ایام بگذرد بر طبق آرزوهای شما. (خیلی) شاد باشید.
دو مطلب قبلی:
مطلبی دیگر از این انتشارات
واااای برمن! ?همگی بیایید به حال من بگریید!
مطلبی دیگر از این انتشارات
خودت، شایسته ی سال...!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش ترکانی؛ هنوزم که هنوزه....