یازده-چهار (موضوع: شما چقدر بدبخت هستید؟!)

یک: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی‌تان پیاده کردید؟)
  • دنبال دردسر نیستید

از این که یک چالش جدید و جدّی را شروع کنید و خودتان را از روزمرگی و کرختی نجات دهید، می‌ترسید و هر پیشنهادی را با این جمله یا جملاتی شبیه به این رد می کنید: «من دنبال دردسر نیستم.» با خودتان می‌گویید اگر بروم سراغ این چالش ممکن است خوشبخت شوم، در حالی که من می‌خواهم بدبخت باشم و بدبختی‌ام را در چشم و چار مردم فرو کنم.

دو: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی تان پیاده کردید؟)
  • هرگز قدردان کسی نیستید

تحقیقات نشان داده که انسان‌های قدردان،‌ شادتر از بقیه هستند و کمتر از بقیه احساس بدبختی می‌کنند. پس مراقب باشید که از کسی قدردانی نکنید. شمردن نعمت‌ها کار احمق‌هاست. دائم از خودتان می‌پرسید کدام نعمت؟ زندگی تنها رنج است. چه چیزی برای خوشحالی وجود دارد؟ مراقب دوستان خیرخواه و اعضای خانواده‌ی خودتان هستید چون می‌دانید که این‌ها کسانی هستند که مدام به شما یادآوری می‌کنند که چیزهای خوبی دارید و باید قدردان آنها باشید. فهرستی از همه‌ی نعمت‌هایی که خداوند به شما داده است را در ذهن دارید و دائم مرور می‌کنید که که این نعمت‌ها چقدر باعث بدبختی شما شده‌اند. مثلاً اگر پدر و مادر مهربانی دارید دائم به این فکر می‌کنید که در کجاهای زندگی، شما را به بدبختی کشیده‌اند. شما این توانایی را دارید که برای هر نعمتی، مصیبت‌هایش را هم بیابید. در کنار این فهرست، فهرست کاملی از بدبختی‌هایی که هنوز نیامده اما هر لحظه ممکن است بیاید (سیل، زلزله و …) را نیز دائم در ذهنتان مرور می‌کنید تا بر دوز بدبختی خود بیفزایید.

سه: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی‌تان پیاده کردید؟)
  • شما یک هویت منفی دارید

شما یک شخصیت منفی دارید. در مورد تمام نشانه‌های افسردگی مطالعه کردید تا بهتر بتوانید یک شخصیت افسرده را مدل‌سازی کنید. شما می‌توانید مثل یک آدم باسواد ساعت‌ها در مورد شخصیت ناامید و بدبخت خودتان صحبت کنید. دائم به بدبختی‌های خود فکر می‌کنید. با کمی تلاش و تمرکز حتی می‌توانید اشک هم بریزید. هرگز به محلی نمی‌روید که حس شما را بهتر کند و تمام تلاشی را که تا این مرحله انجام داده‌اید، از بین ببرد! برای تقویت حس افسردگی، شانه‌های خود را پایین می‎‌اندازید. قوز می‌کنید. به زمین نگاه کنید و نفس‌های عمیقی در قالب "آه" می‌کشید.

چهار: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی تان پیاده کردید؟)
  • همیشه در وضعیت اضطراب هستید

شما می‌دانید که خوش‌بینی نسبت به آینده ممکن است «احساس بدبختی» را از شما بگیرد. دائم به خاطر دارید که ازدواج شما برای همیشه خوب نمی‌ماند. همیشه به یاد دارید که فرزندانتان روزی شما را رها خواهند کرد. مدام به خودتان می‌گویید که هیچ چیزی برای همیشه خوب نخواهد بود. حتی تحقیقاتی انجام می‌دهید که نشان دهد در محل زندگی شما، چه اتفاق‌های بدی مانند زلزله و سیل ممکن است بیفتد. مدام به این فکر می‌کنید که آلودگی هوا یا نویزهای محیطی شما را بالاخره سرطانی می‌کنند و یا باعث می‌شوند که فرزند ناقص‌الخلقه‌ای به دنیا بیاورید. حتی اگر ازدواج نکرده‌اید باز هم نگران فرزند ناقص‌الخلقه‌ی خود هستید. تا ابد که قرار نیست مجرد بمانید!

پنج: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی تان پیاده کردید؟)
  • اهمیت «نیت بد» را فراموش نمی‌‎کنید

همیشه در تحلیل رفتار دیگران، بدترین نیّت ممکن را در نظر بگیرید. ساده‌ترین رفتار بقیه را هم با کمی تلاش، به شکل بسیار نامناسب و منفی، تفسیر می‌کنید. به یاد دارید که در مورد تحلیل‌های خودتان با طرف مقابل صحبت نکنید. به خاطر اینکه ممکن است با گفتگو بتواند به شما ثابت کند که درست فکر نمی‌کرده‌اید. نام چند نفر از نزدیکان خود را همیشه در ذهن دارید و برای هر کدام حداقل ۵ رفتار را که قبلاً انجام داده‌اند و شما می‌توانید اثبات کنید که برای بدبخت‌تر کردن شما آن کارها را کرده‌اند را دائم مرور می‌کنید. این فهرست را دائماً به روز می‌کنید تا به اندازه‌ی کافی در شما احساس بدبختی ایجاد کند.

شش: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی‌تان پیاده کردید؟)
  • مشاهده و مرور دائمی خوشبختی دیگران

برای این که بفهمید چقدر بدبخت هستید دائم گوشی همراه خود را به دست می‌گیرید و صفحات مجازی آدمهای به ظاهر خوشبخت را بالا و پایین می‌کنید و حسرت می‌خورید. شما زیرک هستید و می‌دانید که یکی از عوامل این که باعث می‌شود ما با تمام وجود احساس بدبختی کنیم این است که دائم خوشبختی دیگران را به یاد بیاوریم. و شما این قدر باهوش هستید که هرگز به این فکر نکنید که امکان دارد این خوشبختی‌ها، نمایشی باشند. این فکر باعث می‌شود که شما کمتر احساس بدبختی بکنید. برای همین اصلاً فکر خوبی نیست!

هفت: (از یک تا بیست، چقدر این بند را در زندگی‌تان پیاده کردید؟)
  • تقصیرهای پدر، مادر، دولت و حکومت محاله یادتان برود

همیشه یادتان است که بدبختی شما، پول نداشتن شما، محل زندگی شما و تمام شکست‌های شما، به نوعی به پدر و مادرتان ربط دارد. به هر حال آنها تاثیر زیادی در شرایط امروز شما دارند و شما هم هیچ کاری نمی‌توانید بکنید. اگر اتفاق‌های خوب و موفقیت‌هایی هم برای شما وجود داشته و دارد، تصادفی است. قرار نیست هر اتفاقی مربوط به پدر و مادر شما باشد. البته این کافی نیست. به گذشته‌ی خود فکر می‌کنید. کسان دیگری را هم می‌یابید که مقصر هستند. به این فکر می‌کنید که فریادی که معلم دوم دبستان بر سر شما کشید، منشاء اصلی همه‌ی رفتارهای عصبی و تهاجمی امروز شماست! یا به اینکه همکلاسی شما که در سال اول دانشگاه با تقلب نمره گرفت، چقدر در فساد و تقلب‌هایی که امروز انجام می‌دهید نقش داشته است؟ احساس مقصر بودن دیگران از پیش نیازهای اصلی بدبختی است. هر چند وقت یک بار به پدر یا مادرتان، یکی از اشتباهاتی را که در دوران کودکی شما کرده‌اند و اکنون کاملاً فراموش کرده‌اند را یادآوری می‌کنید. تلاش می‌کنید آنها متوجه شوند که هنوز چقدر در حال پرداخت هزینه برای آن اشتباه هستید. مطمئن می‌شوید که حال آنها را به اندازه‌ی کافی بد کرده‌اید. آنها نیز خودشان با غصه و اندوه، ادامه‌ی مسیر بدبختی شما را هموارتر خواهند کرد. اگر پدر و مادرتان از نوعی نیستند که بتوانید تقصیرها را گردنشان بیندازید، این تقصیرها را به گردن، دولت، حکومت و یا چیزهای راحت تر می‌‎اندازید که هم راحت‌تر است، هم لایک‌خورتر.

هشت: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی‌تان پیاده کردید؟)
  • اثر قدرتمند دعواهای بی‌دلیل با این و آن را فراموش نمی‌کنید

چند وقت یک‌بار، یک موضوع بی‌اهمیت پیدا کنید و بدون دلیل مشخص در مورد آن دعوا کنید. اتهام‌هایی را مطرح کنید که قابل بحث و دفاع کردن نباشد. این کار باید حداقل ۱۵ دقیقه طول بکشد و اگر در حضور دیگران باشد بسیار موثرتر است. چند پیام عصبانی‌کننده را در گوشی تان ذخیره کردید تا بتوانید در موقع مناسب، یکی پس از دیگری و قبل از اینکه طرف مقابل بتواند به شما پاسخ دهد، آنها را برای او ارسال کنید. فهرست خود را هر روز کامل‌تر می‌کنید و پیامک‌های جدید به آن اضافه می‌کنید تا مبادا در روز موعود کم بیاورید.

نه: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی‌تان پیاده کردید؟)
  • هر کاری انجام می‌دهید، فقط برای منافع شخصی انجام می‌دهید

در یک فعالیت داوطلبانه شرکت نمی‌کنید. مگر اینکه منافع شخصی واضحی برای شما داشته باشد. مراقب هستید که در این دام نیفتید که کاری را صرفاً به خاطر «دیگر خواهی» انجام دهید. باور دارید که هر کاری باید به خاطر «خودخواهی» و «عشق به خود» انجام شود. حتی اگر واقعاً عاشق خود نیستید. همیشه به چند مورد از کارهایی که در گذشته برای دیگران انجام داده‌اید و آنها هرگز جبران نکرده‌اند، فکر می‌کنید. این فهرست را بارها مرور می‌کنید تا احساس بدبختی شما افزایش یابد.

ده: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی‌تان پیاده کردید؟)
  • احساس خستگی و فرسودگی دائمی را در خودتان زنده نگه می‎‌دارید

در ذهن خود این فضا را شکل دادید که همه چیز قابل پیش‌بینی است. اینکه زندگی هیچ هیجانی ندارد. هیچ نوع ماجراجویی را نمی‌توان تجربه کرد. اینکه حتی آدمی مثل شما که ذاتاً شاد و جذاب است، نتوانسته است امید به زندگی را در خود حفظ کند. با هر کسی که از راه می‌رسد درباره‌ی خسته بودنتان صحبت می‎‌کنید. موضوع اصلی صحبت شما با همه‌ی دوستان و آشنایان، باید خستگی باشد. یک بحران در زندگی خود ایجاد می‌‎کنید که نشان دهید دارید از خستگی و زندگی تکراری فرار می‌کنید. هر روز ساعت‌ها می‌‎نشینید و برنامه‌های بی‌معنی تلویزیون را تماشا می‎‌کنید. سراغ چیزهایی می‎‌روید که هیچ حسی را در شما ایجاد نمی‎‌کنند. از ادبیات و هنر و تفریح و «رابطه‌های قدیمی موجود» دوری می‎‌کنید!

یازده: (از یک تا هشت، چقدر این بند را در زندگی‌تان پیاده کردید؟)
  • همیشه می‌ترسید. همیشه از اینکه ممکن است از لحاظ اقتصادی ضرر کنید می‌ترسید

همیشه راجع به هزینه‌های زندگی صحبت می‌‎کنید. هر وقت کسی خریدی انجام می‎‌دهد و خوشحال است، به او یادآوری می‌کنید که چند سال پیش، قیمت آن محصول یا خدمت، چند تومان بوده است. اگر کمی متقاعد‌کننده صحبت کنید، می‌توانید همین احساس ترس را در اطرافیان خود نیز ایجاد کنید. همیشه نگران هستید که شغل و درآمد خود را ممکن است از دست بدهید. روی این ترس، تمرکز می‌کنید. آن را به یک اولویت زندگی تبدیل می‌کنید. برای همه روضه می‌خوانید که اگر چه شکم شما امروز سیر است، اما فردا ممکن است گرسنه باشید. با سخن گفتن از گرانی‌هایی که امکان دارد در آینده به وجود بیایند، ته دل خودتان و دیگران را خالی می‌کنید.

اگر نمره‌‎ی بدبختی شما خیلی بالا شده است، خوشحال باشید و به خودتان ببالید. برای این که مزایایی که بدبختی دارد، عمراً خوشبختی ندارد. چه مزایایی:

وقتی بدبخت باشید، دیگران برای شما احساس تاسف می‌کنند. حتی اگر کمی شعور داشته باشند احساس گناه هم می‌کنند که چرا نمی‌توانند در بهتر شدن اوضاع شما کمک کنند! قدرت کمی نیست که بتوانید در دیگران احساس گناه ایجاد کنید. کسانی که شما را دوست دارند و اطرافیانتان، در رفتار و گفتار خود دقت می‌کنند که شما را بیشتر از این بدبخت نکنند و خدای نکرده آزار ندهند. تازه این فقط بخشی از خوبی‌های احساس بدبختی است. وقتی بدبخت باشید انتظار بهبود اوضاع را ندارید و کسی که امید قوی ندارد ناامیدی عمیق را هم تجربه نمی‌کند!

تازه این فقط بخشی از ماجراست. اگر کمی تلاش کنید می‌توانید به همراه این احساس بدبختی، احساس عمیق بودن، شعور و شناخت عمیق و خاص، تاسف نه فقط به حال خودتان، بلکه به حال بستر اجتماعی موجود و ده‌ها احساس عمیق فلسفی دیگر را نیز به دیگران القا کنید. نوعی از دانش و نگرش عمیق و تراژیک به زندگی، که انسانهای سطحی خوشحال، هرگز نمی‌توانند ادعای آن را داشته باشند!

شما چقدر بدبختی؟!
شما چقدر بدبختی؟!
شما چند درصد بدبخت هستید؟!
  • به جز سوال هفت که به دلیل اهمیت زیادش بیست نمره دارد، باقی سوال‌ها هشت نمره دارند. شما پس از نمره‌دهی به این سوال‌ها، برای اولین بار در ایران و جهان، به میزان بدبختی خودتان پی خواهید برد و خودتان هم می‌دانید که این چیز کمی نیست! همین الان اگر بروید پیش یک روانشناس یا مشاور تا چند میلیون تومان نسلفید به شما نخواهد گفت که چقدر بدبخت هستید. پس قدر این پکیج رایگان را بدانید و دوستانتان را نیز از وجود آن باخبر کنید!
توجه:
  • نیازی نیست بقیه بدانند شما چقدر بدبخت هستید، مگر این‎که خودتان اصرار داشته باشید!
  • چنانچه دوست داشتید، نظرتان را نسبت به این یازده بند بالا بنویسید و آن را در قالب یک یادداشت جداگانه و با هشتگ "یازده" منتشر کنید.
پ.ن:
یادداشت مرتبط:
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%AA%D9%88%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%BA%D9%88%D9%84%D9%87-nwwmnyosszcc
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86-%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%B5%D8%A8-%DA%86%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%87-mdh2bttkpjfd
آخرین یادداشت‌ها:
https://virgool.io/weeklyChallenge/%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%87-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%DB%B2%DB%B3-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-ei0skdiykmzd
https://virgool.io/vviirrggooooll/%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%AF-%D8%A8%DA%AF%D9%88-%EF%B8%8F%EF%B8%8F-nuozbaqqbgyp
https://virgool.io/Goftogohaye-Parakandeh/%D8%AA%D8%A7-%D8%AD%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%DA%AF%D9%88%D8%B4%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2-%D9%88-%D8%AA%D8%B9%D8%B1%D9%91%D8%B6-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DB%8C-zs076f281vl8
حُسن ختام: این هم صرفاً برای این که نگویید آقای «شعبانعلی» و دست‎انداز تمام بدبختی یا خوشبختی را به گردن خود مردم انداختند!
مجله‌ی آینده‌نگر؛ شماره ۱۲۹؛ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۲
مجله‌ی آینده‌نگر؛ شماره ۱۲۹؛ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۲