یار دور قشنگم!
بچه که بودم شاید کلاس پنجم بودم، شام غریبان امام حسین، جلوی خونه شمع روشن کرده بودیم با خواهرم. بچه های پر رو میومدن شمع ها رو فوت میکردن و در میرفتن. اونجا عاشق پسر همسایمون شدم. چون اومد جلوی شمع ها ایستاد و نذاشت بقیه شمع مارو فوت کنن.
این، اولین و آخرین عاشقانه ی من تو شهر خودم بود.
تمام عمرم تو این شهر گذشت. علیرغم میل شدیدم به هجرت ، حتی برای مدت کوتاه هم ممکن نشد. تولدم، کل زندگیم، مدرسه ام، دانشگاهم، محل استخدامم. همه و همه اش.
ولی نیمه ی گمشده ام و تو این شهر پیدا نکردم. طالع عشق من تو این شهر قفله.
با این وجود حتی فکرشم نمیکردم عاشق تو بشم که صدها کیلومتر ازم دوری.
عاشق شدن همانا و شروع داستان غمگین همان. اینکه میگم داستان غمگین بابت اینه که تو که بهترین دوست منی و من غیر از تو حوصله ی هیچکیو ندارم، اما کیلومتر ها ازم فاصله داری.
به خاطر اینکه هر روز باید ببینمت ولی مجبورم هر شب تو چت بگم ببینمت و برام عکس بفرستی.
مجبوریم با ایموجی ها حس هامونو به هم برسونیم.
برای بغل که دلمون میخواد ایموجی بغل بفرستیم ولی نتونیم حسش کنیم.
ایموجی بوس برای وقتی که دلمون بوس بخواد، ایموجی قلب گنده برای خداحافظی ، ایموجی چشای قلبی برای ذوق مرگی
تو ویدیو کال ها همش میخندیم و خوشحالیم ولی وقتی تمام که میشه با یه نگاه به دور و بر، غصهمون میگیره.
جدا جدا کتاب میخونیم و فیلم میبینیم و در موردش با هم چت میکنیم.
میخوایم دعوامونو رو در رو حل کنیم ولی نمیشه. که البته دلیل ۹۰ درصد جر و بحث ها همون دوریه.
بخوام ببوسمت و نشه .
بخوام باهات حرف بزنم و نشه.
اره علی جونم!
ناگزیریم به ادامه دادن و جنگیدن
مثل امروز از توهماتم که همش به خاطر ترسِ از دست دادنته، برات تعریف کنم و تو از دیلی دریم بگی برام.
از ترس دزدیده شدن گوشیم و حفظ نبودن شماره ات بگم و تو بخندی بهم.
الان که سرما خوردی، اون شلغم رو گاز رو من باید برات آماده میکردم. یا دم نوش آویشن و گل محمدی رو.
یا این لیموشیرین ناقصی که الان عکسشو فرستادی و اسمشو گذاشتی لیمو شیرین منگول رو برات پوست میکندم.
بهترین تعریف از لانگ دیستنس با اختلاف میرسه به فاضل نظری اونجا که میگه: «مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست»
ولی علی جونم ، حالا که تو این دنیا، مظلومانه ترین عشق، قسمت ما شده باید اینو بهت بگم
تو این دنیای پهناورِ بی رحم ، درسته دوریت منو میکشه اما خوشبختیِ داشتن تو رو از این راه دور هم با همه خوشی های جهان عوض نمیکنم. و یه بار دیدن تو رو ترجیح میدم به دیدن هزار باره ی کس دیگه. که آرامش است عاقبت اضطراب ها ( صائب )
یه جایی تو دعای ندبه هست که میگه:
"عَزيزٌ عَلَيَّ اَنْ اَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى" سخت است برای من که همه را ببینم و تو را نبینم
عاشق دیدن و بوسیدن صورت ماهت
زری تو