شب‌زی
شب‌زی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

صفحه‌ای برای منِ دیگر وجودم


می‌خواهم خواب‌هایم را این‌جا بنویسم. به عنوان بازی و تمرین. نیمه‌ی وارونه‌ی زندگیم که با افراد زیادی در میان نمی‌گذاشتم‌شان.

قبلا هیچ‌وقت صفحه‌ای برای نوشتن راه‌اندازی نکرده‌ام، هرچند بارها به‌ش فکر کرده‌ام. امروز با همان اشتیاق، و البته همان نگرانی‌ها و ترس‌های همیشگی وارد ویرگول شدم - که دوستی پیشتر به‌م معرفی کرده بود- و تصمیم گرفتم چیزی بنویسم. چیزی بنویسم که بقیه هم ببینند. یعنی کسانی جز دوستان صمیمی خودم.

این صفحه قرار است متعلق به نیمه‌ی شب‌زی وجودم باشد. شاید پس از این اختیار کار را خودش دست بگیرد. درست نمی‎دانم اوضاع چطور پیش خواهد رفت. قرار است قصه‌های پیچ‌خورده، کج‌وکوله و درهم‌وبرهمی این‌جا تعریف شود که موجود تاریک و سرکوفته‌ی ساکن شب‌هایم برایم می‌گوید. قصه‌هایی که طرح و شخصیتهای روشنی ندارند، یا دارند و من نمی‌دانم، گاهی هم می‌دانم و نمیخواهم روشن بگویم و یا -مثل اکثر مواقع- بعدا برایم واضح خواهند شد.

حالا که هرچه این‌جا بنویسم مربوط به ذهن شبانه‌ام است، ترس کمتر می‌شود. اگر «او» بگوید به «من» ربطی ندارد.


خوابرویاکابوسروانقصه
این‌جا از خواب‌هایم می‌گویم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید