بله با خود شما هستم!دوست دارم هر روز نوشته ای از شما بخوانم.ولی افسوس که مدتی است نمی نویسید.خوش درخشیدید ولی دولت مستعجل بودید و به یکباره عرصه را خالی کردید.نمی دانم چرا؟با خودتان نمی گویید کسی در قامت یک خواننده نازک دل،دل نگران شما شود.
شما را هرگز ندیده ام ولی به نوشته های خوب شما دل بسته ام.و این از معجزه های شگرف نوشتن و ارتباط بین نویسنده و خواننده است.چه عشقی از این پاک تر و چه ارتباطی از این زلال تر که دو نفر که حتی تصویر یکدیگر را تا به حال ندیده اند و صدای یکدیگر را هرگز نشنیده اند به واسطه کلمات به هم دل ببندند.
بله با خود شما هستم!به چه زبانی بگویم که به شما دل بسته ام.شاید شما اصلاً خودت را نویسنده ندانی و هر از گاهی برای دل خودت بنویسی.ولی آن روزی که پایت به اینجا باز شد به واسطه نوشته یا نوشته های شما،به شما دل بستم.پس لطفاً به این راحتی مرا رها نکن.درست است که یک نفر بیشتر نیستم ولی شما لطفاً همین یک نفر را هم دست کم نگیر.اگر "او" بخواهد همین یک نفر می تواند روزی دنیا را نجات دهد. شما از کجا می دانید؟شاید همان یک نفر باشم!
لطفاً درک کن که من به نوشته های تو دل بسته ام و مدتی است که جای نوشته های تو در اینجا خالیست. به جان خودم قسم جای نوشته های تو بدجور در اینجا خالیست!
یک پیشنهاد دوستانه:اگر صلاح دانستید در قسمت نظرها نام کسانی را بنویسید که:
و
اگر قرار باشد با زبان خودمانی از آنها بخواهید که دوباره بنویسند و یا بیشتر بنویسند و یا در اینجا نیز بنویسند و یا اگر در اینجا می نویسند همچنان بنویسند و خیال ترک کردن به سرشان نزند،چه می نویسید؟
دو نوشته قبلیم که از بامداد شنبه تا پیش از این مطلب نوشتم(به ترتیب):
اگر خواستید به نوشته هایی که با تگ#حال خوبتو با من تقسیم کن#مشخص شده اند هم سر بزنید.