ترک موتور یکی از دوستام نشسته بودم.به صورت اتفاقی گذرمون به کوچه ای افتاد که خونه یکی از رفیقام اونجا بود.به دوستم گفتم"یه رفیق دارم خونه ش اینجاست،نگه می داری یه سر بهش بزنم."دوستم گفت: "چرا نگه نمی دارم...دمت گرم که حواست به رفیقات هست."
چون رنگ در خونه شون با بقیه فرق داشت راحت پیداش کردم.رفتم زنگ رو زدم.صدای زنگ نیومد.در زدم. کسی در رو باز نکرد.به فاصله یکی دو دقیقه یکی دو بار دیگه هم در زدم.دوستم داشت می گفت"حتماً نیستند بیا بریم یه دفعه دیگه بیا..."که یک پسر جوون در رو باز کرد.
گفتم"ببخشید حمید آقا هستند؟"پسر جوون گفت:"باهاش چکار داری؟"گفتم "رفیقمه اومدم ببینمش. "گفت:"چه جور رفیقی هستی که نمی دونی رفیقت پونزده ساله مرده!!!"
می رسد روزی که...
دو مطلبی که قبل از این مطلب منتشر کردم:
اگر خواستید به نوشته های خوبی که از سوی دوستان عزیزم با تگ#حال خوبتو با من تقسیم کن#منتشر شده اند هم،سر بزنید.
نتیجه عجیب"چالش حال خوبتو با من تقسیم کن"و اسامی برندگان فصل بهار،به فضل خدای متعال،به زودی منتشر می شود.کارگران همچنان مشغول کارند!