مقدمه:
گویا مسئولان در ایّام عید، آجیلِ زیادی مصرف کردند. چون طبع آجیل گرم است، نتیجهی مصرف زیاد آجیل، میشود: گرفتن تصمیمهای گرم و سوزان! گرم و سوزان نه برای مسئولان، برای مردم. غالب مردم که پول زیادی برای خرید آجیل ندارند. اگر هم بخرند. به اندازهی حفظ آبرو، میخرند. خودشان نمیخورند، مهمان که میآید ظرف آجیل خالی نباشد. پس مردم کمتر دچار این نوع گرمی میشوند. اگر هم بشوند، عواقب تصمیمهای گرم و سوزانشان، فقط طول و عرض جغرافیاییِ زندگی خودشان و فک و فامیلشان را در مینوردد، نه مملکت را.
از نظر دستاندز، مدرسه، چیزی به فرزندان ما اضافه نمیکند که هیچ، خیلی چیزها را هم از آنها میگیرد. امّا از این حیث که بچّهها بالاخره باید حضور در جمع را درک کنند و دوستانی برای خود بیابند، چارهای نمیماند جز همین"مدرسه".
امّا بعد از یک مسافرت دستهجمعی طولانی و نقل و انتقال ویروس کرونا از یک نقطهی کشور به نقطهی دیگر و واکسینه نکردن کودکان زیر دوازده سال، بد نبود مسئولان اندکی صبر میکردند و بعد این تصمیم را که بالاخره روزی باید گرفته شود را میگرفتند تا بعداً مجبور نشوند، همچون بارها که مجبور شدهاند، این آب دهانی که بر زمین انداختهاند را دوباره به دهان خود برگردانند!
به هر حال امیدوارم که دیگر این کرونای لعنتی پا نگیرد و مشکلی پیش نیاید و این مدرسه باز بماند و دوباره بچهها را ببینیم که با هزاران آرزو، در حالی که کولهشان را به هوا پرتاب میکنند و میگیرند، به سوی مدرسه پیش میروند.
حقیقت را بخواهید، فقط برای نوشتن چند کلمهی زیر مزاحم شما شدم. ولی به دلیل محدودیت انتشار متنهای خیلی کوتاه، در ویرگول، این مقدمه را اضافه کردم!
تراش!
باز آمد بوی ماه مدرسه!
مدرسه،
باز هم همان حکایت تکراری،
دوباره همان داستان همیشگی،
دانشآموزان
مدادهایشان را تراش میکنند،
و
معلّمان
دانشآموزانشان را!
یادداشت مرتبط:
دو یادداشت پیشین:
دوستان علاقهمند به "نوشتن"! به گاهنامهی شماره بیست و دو، سر بزنید و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسید و در صورت برندهشدن، کتاب جایزه بگیرید.
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان، در بهار طبیعت، حال خوبی برای تقسیم کردن داشتید، لطفاً تعلّل نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: