آورده اند که در زمانهای قدیم مردم ولایتی خدای خود را با خرما ساختندی و آن را پرستیدندی.چرا که خدای نرم و خوشمزه و انعطاف پذیر را به خدای بی مزه و سفت و سختِ سنگی ترجیح دادندی!
مردم آن ولایت خوش بودندی و دائم در حال تعریف جوک و خنده بودندی و روزی چند مرتبه خدای خرمایی خود را عبادت کردندی.مایه دارها،خدایشان آنقدر گنده بودندی که در کنار اتاق پذیرایی گذاشتندی و بینوایان، خدایشان آنقدر کوچک بودندی که بر سر طاقچه گذاشتندی.ولی به هر حال مایه دار و بینوا هر دو خدا را عبادت کردندی.
تا اینکه ناگهان تورم و گرانی بر مردم آن سرزمین چیره گشتی.و از آنجا که بدبختى که آمدندی عطسه و باد قاطى آمدندی،باران هم نباریدندی و درختان خرما نیز خشک گردیدندی.
القصه خرما کم شدندی.بعد گران شدندی و سپس کمیاب شدندی تا آنجا که تنها خرمای موجود در هر خانه ای همان خرماهایی بودندی که بر تن خدایشان بودندی.چشمان مردمان آن ولایت گود رفتندی.پوستهایشان بر استخوانهایشان چسبیدندی.از فرط گرسنگی سرگیجه گرفتندی و با حالت قیقاج راه رفتندی.
خداهای خرمایی که زمانی عبادتش کردندی،اکنون دلشان را آب انداختندی.ابتدا سخت مقاومت کردندی.بعد که دیدندی نمی شوندی هم خدا را خواستندی و هم خرما را،یواشکی از خداهای خود خوردندی.و کم کم قحطی کار را به جایی رساندندی که مایه دارها خدای خود را از کنار اتاق پذیرایی بر سر میز غذا خوری و بینوایان خدای خود را از طاقچه بر سر سفره آوردندی و همگی علنی آن را با چای خوردندی و از خوردن خدای خوشمزه خود کیف کردندی.
پس از مدتی هیچ خدایی در آن ولایت نماندی و مردم آنجا جملگی کافر گردیدندی و پاره ای شان نیز خدایی از جنس دیگر درست کردندی و پرستیدندی!
امیرالمؤمنین(ع) فرمود:"از فقر به خداوند پناه ببرید که باعث عقب ماندگی و نارسایی در امور دینی و موجب پریشانی عقل و نارسایی فکر است".
مطلب قبلیم:
از شما دعوت می کنم،پُستهایی که به تازگی با هشتگ«حال خوبتو با من تقسیم کن»منتشر شدند را بخوانید:
حُسن ختام:شعری طنز از مرحوم سید حسن حسینی با صدای علیرضا معینی:«...می توان فرض گرفت.شاعری ارز گرفت.تاجری مسئله را درز گرفت...تاجری سُر می خورد.داخل اهل قلم بُر می خورد.شاعری خرما را با خدا قافیه کرد.تاجران رحم به حالش کردند.ناقدان شاعر سالش کردند...»