یک گفتوگو:
یک عکس:
در حالت طبیعی اگر به این گربه وعده میدادند که اگر بتونی بری بالای این کاکتوس و برگردی، تا موقعی که زندهای روزی ده تا کبک تُپُل بهت میدیم بخوری، حتماً جواب میداد که من حاضرم روزی بیست بار سرم رو بکنم توی کیسه زبالههای آدما و یا حتی از اون بدتر ولی بالای این کاکتوس نرم، گوشت کبک هم مال خودتون!
امّا وقتی وسط بیابون، یه شیر ژیان همین گربه رو دنبال کنه مجبوره که به این کاکتوس مرتفع و پُر تیغ پناه ببره! و از این که جون سالم به در بُرده به ازای هر تیغی که توی بدنش فرو رفته، هزار بار خدا رو شکر کنه!
یک ضربالمثل:
در قند فارسی یه ضرب المثل داریم که میگه: «از ترس عقرب جرّاره به مار غاشیه پناه بُردن» امّا نکته اینه که توی این ضرب المثل فارسی دو تا کلمه وجود داره که از بیخ عرب هستند. کلمههای «جرّاره» و «غاشیه». عقرب جرّاره چیه؟ خودتون ببینید:
میگن توی جهنّم اوضاع اینقدر خرابه که مجبوری از دست این عقرب فرار کنی و به مار غاشیه که اونم از قضا همونجا لونه داره پناه ببری! مار غاشیهای که بعضیا تا هفتصد تا سرم بهش نسبت دادند! حالا هفتصد تا سر نه هفت تا سرم که داشته باشه، وقتی بیفته دنبالت، نمیدونی باید از نیش کدوم سرش باید فرار کنی؟!
زندگی آی زندگی!
توی زندگی هم ثابت شده که گاهی مجبوری برای فرار از یک گرفتاری بزرگ به یک گرفتاری که یه کم کوچولوتره پناه ببری. اگر شما تا حالا این تجربه رو نداشتید همین الان دستاتون رو به آسمون بگیرید و بگید: «خدایا شکرت.»
مطلب قبلیم:
اگر وقت داشتید به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: