هزاران باغبان ناشی که
فرق درخت با شمشیر را نمیگذاشتند
فرق زمین بایر و زمین حاصلخیز را نمیدانستند
در زیر تلالوی داغترین خورشید عالم
بدون قطرهای آب و یا آبیاری!
در تنِ ۷۲ مرد
شمشیر کاشتند!
شمشیرها وقتی
با خون پاکترین مردان عالم
آبیاری شدند،
آهن بودن یادشان رفت!
همچون یک نهال
ریشه دواندند
چه ریشه دواندنی!
روییدند،
چه روییدنی!
سبز شدند،
چه سبز شدنی!
میوه دادند،
چه میوه دادنی!
۱۳۸۳ سال است که
دوستان نادان
و دشمنان دانا
یکنفس و پیوسته تبر میزنند
ولی شمشیرها
همچنان رشد میکنند
و میوه میدهند
هر سال هم، پُربارتر از سال قبل
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!
چهار یادداشت پیشین:
چرا برای زندهترین شهدای تاریخ و بزرگترین پیروزی جهان عزا میگیریم؟!
اگر حسین فرزند مسیح و یا از نوادگان موسی بود... !
چالش هفته: (چالش ششم: ? زیبایی ?)
برای دستیابی به لینک نوشتههایم و سایر داستانهای مریوط به دستانداز، میتوانید به انتشارات «دستانداز» که زحمت تدوین آن را دوست خوبم، آقای حجت عمومی کشیده است، مراجعه فرمایید.
اگر دوست داری بنویسی ولی نمیدونی چی بنویسی، یه سری به پُست پایاننامهی دستانداز! (آخرین گاهنامه) بزن!
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، در صورت صلاحدید آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: