چرا نباید این سوال رو از بچه هامون بپرسیم:«عزیزم بزرگ شدی می خوای چیکاره بشی؟!»
بزرگ که شدی!
بزرگی، اسباب می خواد. اسباب بزرگی اونجور که باید و شاید، فراهم نیست. دیگه به این راحتی ها نمی شه بزرگ شد. دیگه زمونه زمونه ی بزرگ پروری نیست. به ندرت آدما بزرگ می شن.
آدما سنّشون زیاد می شه، ریش و پشم در میارن، به بلوغ سنّی و جنسی هم می رسند ولی به این راحتی ها به بلوغ فکری نمی رسند. همه شون فکر می کنند از بقیه بیشتر می دونند. ولی اکثرشون چیز زیادی نمی دونند. چه من، چه شما. چه اون، چه این!
فضای مجازی، این اقیانوس کم عمق، امکان پرورش انسانهایی با تفکر عمیق رو خیلی کم کرده. مدتهاست که دیگه از دریای نهنگ پرور مطالعات و پژوهش های عمیق علمی، خبری نیست و متاسفانه از حوضچه ی مجاز نیز، توقعی جز پرورش ماهیان خُرد نباید و نمی توان داشت.
نهنگ آن به که در دریا ستیزد/کز آب خرد ماهی خرد خیزد.(نظامی گنجوی)
می خوای چه کاره بشی؟
وقتی این سوال را از فرزندمون می پرسیم. معمولاً با این چند جواب روبرو می شویم: «می خوام خلبان بشم. می خواهم پلیس بشم. می خواهم معلّم بشم. می خوام فضانورد بشم. می خوام دکتر بشم. می خوام مهندس بشم.»
یه جوری این سوال رو می پرسیم که انگار همه ی شرایط برای اینکه بچه مون به اون شغلی که آرزوش رو داره برسه، فراهمه. در حالیکه همه مون باید حواسمون باشه که رسیدن به هر شغلی، مقدماتی می خواد که باید از سوی ما، فرزندمون و مسئولین، فراهم بشه. باید حواسمون باشه که حل این معادله ی سه مجهولی، خیلی هم ساده نیست!
بچه مون یه جوری به این سوال جواب می ده که انگار اون شغلی که می خواد رو واسش گذاشتن کنار و منتظرند بزرگ بشه، تا بذارن تو بغلش!
وقتی بچه بزرگ می شه و به اون شغلی که آرزوش رو داشت نمی رسه، سلامتی روانیش به خطر می افته. بنابراین بیایید فعلاً این سوال رو از فرزندامون نپرسیم و به «هر چه پیش آید خوش آید»، دل ببنیدیم!
تبصره:
شما که پول و پارتی حسابی داری و تقریباً هر مانعی رو می تونی با اونا از سر راهت برداری، هر سوالی داشتی از فرزندت بپرس. ولی شما هم اگر به توانایی هایی فرزندت شکّ داری، احتیاط کنی بهتره!
دو مطلب قبلیم:
یادش به خیر:
حُسن ختام: