جریان حق هیچ وقت نمی تواند مثل جریال باطل از تبلیغ استفاده کند. برای اینکه تبلیغ اگر بخواهد به طور کامل ذهن ها را بپوشاند، احتیاج به بازیگری، دروغ و فریب دارد و جریان حق اهل دروغ و فریب نیست. امّا جریان باطل هیچ چیز برایش مهم نیست و برای اینکه حقیقت را به شکل دیگری در چشم مردم جلوه دهد از تمام ابزارها استفاده می کند.
جریان حق در تبلیغ دستش بسته است. از هر شیوه و روشی نمی تواند استفاده کند. فقط آن چیزی که حق و واقعیت است را بیان می کند. حق و حقیقت را بیان می کند حتی اگر تلخ باشد. برای همین امیرالمونین در مواجهه با یاران خودش گاهی آن چنان تلخ حرف می زند که هر انسانی را به تعجب وامی دارد.
امّا یک چیزهایی است که در ذهن مردم، خیلی مطلوب است، جریان باطل هیچ ابایی ندارد که آنها را به همان شکلی که مردم دوست دارند بیان کند. معاویه تملق مردم را می گفت. سعی می کرد با هر ترفند و وعده و وعیدی که است حمایت مردم را جلب کند.
آیا علی بن ابی طالب بلد نیست حمایت مردم را جلب کند؟ خیر! بلد است ولی چون بر خلاف تقوی و اصول و صدق و صفای یک مسلمان واقعی است، این کار را نمی کند. خود ایشان فرمودند:«لَوْلاَ التُّقي لَکُنْتُ اَدهَي العَرَبِ :اگر تقوای الهی [مانعم] نبود از همه اعراب،زيرک تر [و سياست مدارتر] بودم.»
این که شما شنیدید از زبان های گوناگون که وقتی امیرالمومنین در محراب به شهادت رسید، مردم شام تعجب کردند که علی توی محراب چه کار می کرد؟ محراب که برای نماز خوان هاست! این واقعیتی است که باورش سخت است ولی حقیقت دارد.
در طول چندین سال حکومت معاویه و قبل از معاویه، برادر بزرگ ترش، یزیدبن ابوسفیان، آن چنان در شام تبلیغات کرده و فضای ذهنی مردم را غبارآلود کرده بودند که کسی غیر از این که«علی توی محراب چه کار می کرد؟...»، نمی توانست برداشت کند.
روش های معاویه(جریان باطل)؟ در حفظ و تعمیق قدرت:
نمونه ای از تبلیغات منفی معاویه بر علیه حضرت علی علیه السلام:
هیچ قاری و محدّث و راوی دین در دنیای اسلام باقی نماند مگر اینکه دستگاه حکومت معاویه و جانشینان معاویه، آنها را وادار کردند که در مذمت اهل بیت و در مدح دشمنان اهل بیت حدیث درست کنند و آیه تفسیر کنند و امثال اینها.
سَمُرَة بن جُندَب معروف که یکی از اصحاب پیغمبر است منتها آن صحابی ای است که پیغمبر نسبت به او غضب کردند. به خاطر آن داستان معروفی که یک درختی داشت در زمینی متعلق به یک خانواده ای و می رفت مزاحم آنها می شد، بدون اینکه خبر بکند، سرزده وارد آن خانه می شد. این خانواده نشسته بودند، زن، بچه، بزرگ، یک وقت می دیدند یک مردی وارد خانه شان شد. چرا؟ چون یک درخت خرما توی زمینی که خانۀ آنهاست، حریم منزل آنهاست، دارد؛ آن خانواده به پیغمبر شکایت کردند. پیغمبر گفت که این درخت خرما را بفروش به این صاحب خانه. گفت که نمی فروشم، درخت خودم است، دلم می خواهد بروم به درختم سر بزنم. فرمودند به من بفروش. قبول نکرد. فرمودند در قبال فلان مبلغ، قبول نکرد. فرمودند...گفت نمی خواهم، من همین درخت خودم را می خواهم الّا و لابدّ(به طور قطعی و لازم یا بدون هیچ قید و شرطی). پیغمبر به آن صاحب خانه گفتند برو درختش را از زمین ات بکن و بیانداز بیرون.
«لا ضَرَرَ و لا ضِرار فی الإسلام»در اسلام نه زیان دیدنی است و نه زیان رساندنی. چنین چیزی در اسلام نداریم که به بهانۀ اینکه اینجا ملک من است، مال من است به مردم اذیت و آزار برسانی. بنابراین این حدیث «لا ضَرر» معروف که یکی از اصول و قواعد فقهی اسلام است، مربوط به همین"سَمُرَة بن جُندَب"است.
سَمُرَة بن جُندَب تا زمان معاویه زنده ماند. خوش عاقبتی را ببینید(!)، معاویه چون دنبال اصحاب بود. سعی کرد اصحاب پیغمبر که نام و عنوانی داشتند را دور خودش جمع کند. لذا او را هم دور خودش آورد. به او گفت که مایلم این آیۀ معروف را [به ابی بن ابی طالب نسبت بدهی] «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ:و از مردم كسى است كه گفتارش درباره زندگى دنيا، مايهى اعجاب تو مىشود و خداوند را بر آنچه در دل (پنهان) دارد گواه مىگيرد (در حالى كه دارد ریا می کند و) او (از)سرسختترين دشمنان(اسلام و خدا)است.(بقره/204)».
علّت این بود که معاویه در مقابل کلمات امیرالمومنین و آن خطبه های کوبنده نهج البلاغه در مذمّت دنیا، قرار داشت و به خوبی از اثرگذاری این کلمات آگاهی داشت.لذا دنبال راهی بود تا علاجی در مقابل این کلمات زهد گرایانه حضرت بتراشد.
معاویه برای اینکه بُرد تبلیغات منفی اش را بیشتر کند به سَمُرَة بن جُندَب-که از اصحاب پیغمبر که پیغمبر را دیده بود و در جنگ ها کنار او بود چون از بچگی و زمانی که هنوز مکلف نبود در جنگ ها شرکت می کرد-گفت بیا و بگو که این آیه«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ...»درباره علی بن ابی طالب و آیه«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ: و از میان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا می فروشد، و خدا نسبت به[این]بندگان مهربان است.(بقره/207)» هم درباره ابن ملجم نازل شده است!
سَمُرَة بن جُندَب آدم خوبی نبود، امّا حالا یا وجدانش حاضر نشد و یا برای بازارگرمی گفت:«نه! من این کار را نمی کنم.».معاویه بارها و بارها واسطه فرستاد و به او گفت نگران پول نباش. از پنجاه هزار مثقال نقره یا پنج هزار مثقال طلا به او وعده داد تا یک مبلغ عظیمی در حدود سیصد هزار یا پانصد هزار درهم. امّا سَمُرَة بن جُندَب باز هم قبول نکرد.
معاویه به آن کسی که واسطه این کار بود گفت این بی عقل اصلاً نمی داند پانصدهزار درهم چقدر است؟! بگویید پانصدهزار درهم را بیاورند تا ببیند چقدر است بعد ببینیم قبول می کند یا نه؟ بنابراین حمّال ها کیسه های سنگین درهم را روی هم گذاشتند تا به سقف رسید و گفتند این پانصد هزار درهم است. حالا حاضری یا نه؟ نگاهی به کیسه های درهم انداخت و گفت قبول است.و آیه ها را به همین ترتیب تفسیر کرد و این ماند در کتاب ها تا اینکه بعدها علمای اسلام بسیاری از این تفسیرهای چرندِ غلط و رذالت آمیز را دور انداختند؛ امّا بالاخره رشحاتی از اینها باقی ماند. در ذهن یک عدّه ای هم اثر گذاشت. این بود کاری که معاویه می کرد، تبلیغ.
علی علیه السلام را فقط ضربه شمشیر نکُشت! ابن ملجم،فقط جسم پاک علی علیه السلام را با شمشیر زهرآلود خود ترور کرد.خیلی پیش از او،معاویه و امثال او با "تبلیغات به مراتب زهرآلودتر از شمشیر ابن ملجم" بارها و بارها حضرت را ترور شخصیتی کردند.
مطالبی که از اول این هفته تا پیش از این مطلب نوشتم(به ترتیب استقبال خواننده ها):
لطفاً این چهار پست که دوستان عزیز محبّت کردند و با تگ#حال خوبتو با من تقسیم کن# در سه روز اخیر منتشر کردند را هم بخوانید: