چند وقت پیش موقع خواندن کتاب «در ستایش سالخوردگی» از «هرمان هسه» رسیدم به جایی که او به جای اینکه از طبع شاعریاش بهره ببرد و خطاب به دخترکان جوانی که روسریهای رنگی به سر دارند بگوید: «روسریتو در بیار آفتاب!»، آنها را خیلی شاعرانه و ماهرانه به گلهای زیبای چمنزاران تشبیه کرده بود. اینگونه:
پیش از آنکه پا به زمستان بگذاریم، هنوز برخی چیزهای خوب در انتظارمان است. انگورهایی که به رنگ آبی درآمدهاند، نرم و شیرین میشوند؛ پسرکان جوان به هنگام چیدنِ محصول ترانه خواهند خواند و دخترکان جوان با روسریهای رنگیشان لابهلای برگهای رو به زردی گذاشتۀ تاکها، به گلهای زیبای چمنزاران شباهت خواهند یافت.
"هرمان هسه" در زیر این جملات، تاریخ ۱۹۲۶ میلادی را ثبت کرده بود. یعنی چیزی نزدیک به یک قرن کامل. خواندن این بخش از کتاب، بار دیگر به بنده ثابت کرد که زنان اروپایی تا قبل از قرن بیستم و حتی در اوایل قرن بیستم، دارای حجاب و روسری بودهاند. امّا اتّفاقاتی افتاد که حجاب زنان اروپایی را به اینجا رساند. و حالا همچون کسی که به بیماری ایدز مبتلا شده و درصدد انتقام برمیآید که تا جایی که میتواند بقیه را نیز به ایدز مبتلا کند، اروپا و آمریکا نیز میخواهند بلای اباحهگری و لاابالیگری را در قالب کلمۀ «آزادی» بر سر دیگر مردمان دنیا نازل کنند. بیایید برویم چند تا فیلم ببینیم:
حجاب زنان در کشورهای اروپایی به نقل از کتب معتبر تاریخی و اینکه چگونه حیازُدایی اول در هنر اتّفاق افتاد و ترویج شد و سطل زبالهای به نام "آزادی" درست شد؟
سینما چگونه حجاب اروپا را جور دیگری جلوه داد و موجب تغییر حجاب در بین مردم اروپا شد؟ زنان اروپایی در سال ۱۹۰۰ میلادی چگونه در کوچه و خیابانها تردد میکردند؟
حجاب در سواحل اروپا در سال ۱۸۹۰ تا ۱۹۴۰ در اروپا:
حجاب در سواحل انگلیس امروز بهتر از حجاب در سواحل دریاچه خزر امروز ما است.
کمترین مجازات بیحجابی، فروپاشی نظام خانواده، افزایش تنهایی و تشکیل وزارتخانه تنهایی است.
حجاب محدودت میکند ولی آن همه آرایش و لوسیون برای تو آزادی میآورد؟
تفاوت شُلحجاب با بیحجاب چیست؟:
چرا مجبورشان میکنید آن را بپوشند؟ چرا مجبورش میکنند آن را بپوشد؟
حجاب آزادی است یا شُلحجابی و بیحجابی؟ آزمایش اجتماعی پاسخ میدهد.
مردهای کشور ما بیماری جنسی دارند، برای همین چشمانشان هیز و گرسنه است، ولی خدا را شکر مردان نیویورک آمریکا به دلیل اینکه چشمانشان همه چیز را دیده، خیلی وقت است که دیگر این چیزها برایشان حل شده است.
حجاب باعث میشود که زیبایی درونت را بهتر نشان دهی:
شنیدن نظر مردم نیویورک دربارۀ حجاب زنان هم جالب و قابل تامّل است:
و آنهایی که حسرت رضاشاه را میخورند و با اینکه اعتقادی به خدا ندارند مدعی ارسال خدابیامرزی به روح بیفتوح وی هستند، حق دارند! چون فقط یکی مثل او که به ضرب اسلحه کشف حجاب کرد، باید بیاید و به همان روش حجاب را برگرداند!
سعدی در گلستان:
لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان! هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم.
نگویند از سر بازیچه حرفی
کز آن پندی نگیرد صاحب هوش
و گر صد باب حکمت پیش نادان
بخوانند آیدش بازیچه در گوش
اگر کسی وجدانش بیدار باشد دیر یا زود حقیقت را با چهار کلمه حرف حساب نیز درخواهد یافت و اگر این وجدان، با لالاییهای پیدرپی مافیاهای رسانهای دروغپرداز و دروغنواز به خواب رفته باشد، همه هم خودشان را جلوی او قربانی کنند، انگار که نه انگار! به سطلی پر از تعفّن، حتی یک قطره آب زلال نمیتوان اضافه کرد!
پس از خواندن کتاب "چگونه با احمقها کنار بیاییم؟" از "ماکسیم رووِر" که شاید بعدها یادداشتی جداگانه دربارهاش نوشتم، متوجه شدم که یک احمق میتواند ما را نیز به دام حماقتش اسیر کند و کاری به سرمان بیاورد که از خودش احمقانهتر رفتار کنیم. بنابراین تصمیم گرفتم ابتدا خودم کمتر احمق باشم و بعد از آن با هیچ احمقی وارد بحث نشوم تا به دام حماقتش اسیر نشوم تا حداقل از این احمقی که هستم، احمقتر نشوم. و چکیدهی این کتاب میشد همان جملۀ معروف که:
چرا بهترین جواب به ابلهان خاموشی و البته کاری خیلی مهمتر از آن است؟
سخنان یک فرد احمق و ابله چیزی جز تحقیر، ناسزا گفتن و جملات توهینآمیز و بیپایه و اساس نیست. بنابراین اگر جواب او را بدهیم، از آن جا که او آدم شریف و بزرگواری نیست، کلمات زشت و بیمنطق بیشتری خواهد گفت. کلماتی که باعث میشوند ما نیز عصبانی شده و کمکم از منطق فاصله گرفته و همچون آن فرد احمق و ابله و حتی بدتر از او به دام حماقت و ابلهی گرفتار شویم. دامی که افتادن در آن خودش را با ناسزاگویی و استفاده از جملات نه چندان پسندیده نشان میدهد. پس چه بهتر که به جای دهان به دهان شدن با فرد احمق او را به حال خود واگذاریم و محلّ سگ به او ندهیم و تنها به فکر تغییر موقعیت باشیم نه تغییر آن احمقی که با آن مواجه هستیم. بیایید این جمله کلیدی "ماکسیم رووِر" را هرگز فراموش نکنیم:
حافط گفت:
تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز
و بنده خطاب به تو و امثال تو میگویم:
تو خود حجابِ خودی "نازنین" از میان برخیز!
آن حجابی که محدودیت میآورد، حجاب تن نیست که حجاب تن چیزی جز یک پادتن برای سلامتی روح و روان زن و مرد نیست. آن حجابی که محدودیت میآورد و از قضا تو و امثال تو این روزها معمولاً از آن سرشار بوده و هستید، حجاب جهل مرکب است. همان حجاب جهلی که موحب شد:
تو! و سایر شکستخوردگان در فهم زمان و زمانه! وقتی مهسا امینی مرحوم شد، برای گرفتن انتقامِ شکستهای معمولاً ناشی از قصور خودتان و اطفای حریق ناشی از عقدههای روانیتان، خودتان را از هفت جهت بلکه بیشتر پاره کنید، آنقدر که اراذلی همچون اسرائیل و آمریکا و دیگر جنایتکاران و شروران همیشگی تاریخ شرارت و جنایت، شادمانه و پایکوبان پارگیتان را به فال نیک گرفته و برای بیشتر پارهتر شدنتان حَبََّذا حَبََّذا! بَخٍّ بَخٍّ! بدرقۀ خرخرههای آلوده به دروغهای مکرّرتان کردند، ولی در مظلومیت کودکان و زنان غزّه حتی ککتان هم نگزید.
وقتی آن به اصطلاح مادر! فرزندش را با دست خودش به کشتن داد و به حیله و تزویر خودش گرفتار شد، عبارت "رژیم کودککُش" شد نقل محفلهای مبتذل و مُهملتان، ولی اسرائیل غاصب را برای چند هزار تُن بمبی که بر روی زنان، مردان و کودکان غزّه ریخت و میریزد، احمقانه محق دانستید و میدانید.
وقتی در اینجا، برای مقاصد شومتان، کُشته میخواستید و برای یافتن حتی یک کُشته، چون سگی تشنه لهله میزدید و گیرتان نمیآمد از توهّماتتان کُشته و پُشته ساختید ولی اکنون و حالا، کوردلانه ترجیح میدهید هزاران پُشتۀ پر از کُشته از زن و مرد و کودک بینوای مسلمان و مسیحی غزّه را، نادیده بگیرید. زقّوم گوارای حلقومهای سراسر ناحقتان!
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّآلُّونَ الْمُكَذِّبُونَ لَأَكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ.«سوره واقعه آیات ۵۱ تا ۵۲»:
همانا، اى گمراهان انكار كننده! حتماً از درختى (بد منظر و بد طعم و بد بو)كه زقّوم است خواهيد خورد.
حُسن ختام: آهنگ "روسری آبی" به خوانندگی "علی زند وکیل"
دو خواهش ???
دوستانی که هنوز برای مرحله نهایی مسابقه برخط ویرگول اعلام آمادگی نکردهاند، سعی کنند حداکثر تا آخر این هفته، کار را تمام کنند. و لطف کنید ساعت حضور در مسابقه را یک روز قبل با بنده هماهنگ کنید.
دعای مخصوص برای نجات مردم مظلوم غزّه، پیروزی جبهۀ مقاومت و سلامتی تمام خوبان روزگار و مخصوصاً آنولین عزیز، یادتان نرود. ?