به این گفت و گوی واقعی تلفنی که بین من و دوستم که ازش دو کیلو زرشک خریده بودم، دقت کنید:
شماره کارتت رو برام پیامک کن تا پول زرشک رو بریزم به حسابت.
قابلی نداره.
همین که برام آوردی، دمت گرم. شماره کارتت رو بده بریزم به حسابت.
( در اینجا اضافه کنید: چند قابلی نداره ی دیگر از سوی او و چند اصرار دیگر از سوی من! )
باشه برات پیامک می کنم.
پولش چقدر می شه؟
چقدر بود؟
دو کیلو.
می شه صد و پنجاه هزار تومن.
یه کم گرون نیست؟ تخفیف نمی دی؟
نه والّا! روغن زده شو دارن می دن کیلویی هشتاد و پنج هزار تومن!
همین یه دقیقه پیش داشتی با قابلی نداره، قابلی نداره هات پدر من رو در می آوردی، حالا زورت میاد دو زار تخفیف بدی؟ نه به اون قابلی نداره هات نه به این نه والّات! باشه پول رو چند دقیقه ی دیگه واریز می کنم!
این گفت و گو رو تعریف کردم که بگم همین تناقضات به ظاهر ساده ای که هر روز به نوعی شاهدش هستیم، در تموم لایه های رفتاری ما ایرانی ها ( اعم از عوام و خواص ) رسوخ کرده است!
کرونا را شکست می دهیم؟ آره جون خودت!
آقای سلامی می ره با یک پیر مرد صد ساله که کرونا رو شکست داده گفت و گو می کنه و پیر مرد هم می گه من با این که سه بار پیوند عضو کردم و دیابتم دارم و قلبمم با باتری کار می کنه، کرونا رو شکست دادم و دارم می رم خونه پدر زن و بچه مو در بیارم! توی همون گزارش آقای سلامی می ره سراغ دکترها و پرستارها و ازشون می پرسه که کرونا خطرناکه؟ اونام می گن نه بابا! در ادامه سلامی به اونا می گه دمتون گرم که دارید با جون خودتون بازی می کنید! و ما آخرش نفهمیدیم کرونا خطرناکه یا نه؟! از اونورم خبر میاد که چند تا پزشک و پرستار کرونا گرفتند و به رحمت خدا رفتند. حسینی بای هم هر روز چند تا گزارش از کارخونه هایی که دارند چند شیفته ماسک و مواد ضد عفونی کننده تولید می کنند، نشون می ده. از اون ور می ریم توی بازار و چیزی که نمی بینیم و پیدا نمی کنیم، ماسک و مواد ضد عفونی کننده است!
گزارشگرهای سایر استان ها هم که هر روز گزارش های عجیب و گاهاً خنده داری می گیرند که ما دیگر شکّ نکینم که کرونا، داره شکست رو از حریف قدری که ما باشیم، قبول می کنه. دو مثال کاملاً واقعی: گزارشگر از خانم جوانی که در کارگاه تولید ماسک، کار می کنه می پرسه که شما خوابتون نمیاد؟ گیریم که خوابش بیاد. به تو چه ربطی داره؟ مگه تو قراره ببری بخوابونیش؟! می خوای براش لالایی بخونی؟! گزارشگر دیگری، دوباره از خانمی که در حال عبور از خیابان است، می پرسه که با کرونا چه کار می کنید؟ خانم هم جواب می ده که قبل از این که کرونا بیاد، راحت می اومدیم بیرون و به هر چیزی که دلمون می خواست، دست می زدیم ولی الان نمی تونیم!
کرونا رو کی داده کی گرفته!
فکر می کردیم این اصطلاح « کی داده کی گرفته »، فقط برای مهریه است. ولی کم کم دیدیم که نه بابا اینجوریام نیست. این « کی داده کی گرفته »، در خیلی جاهای دیگه هم برای برخی از ما ایرانی ها، کاربرد داره. از جمله برای همین کرونا. می گیم « کرونا رو کی داده کی گرفته » و می زنیم به دل جادّه!
نترس، نترس، نترس بچه جون! برو، برو بازم به میدون!
نه به اون بی خیال های بند قبل که می گفتند « کرونا رو کی داده کی گرفته » نه به اونایی که از ترس کرونا می رن الکل صنعتی می خورند تا کرونا بهشون اثر نکنه. انصافا جواب هم گرفتند. چون قبل از این که کرونا بهشون اثر کنه، از دار دنیا می رن. یه همکاری داریم که می گفت عمه ش که زخم معده داشته، دواگلی خورده و جواب هم گرفته! ما کلّی خندیدیم. الان با شنیدن این خبرها، موندم تمدن چند هزار ساله رو کجای دلم بذارم؟!
خودم رو کشتم تا گزارشی رو راس تاریخ ارسال کنم. زنگ زدم می پرسم گزارش رو بررسی کردید؟ می گن نه، صبر کردیم چهل و هشت ساعت بگذره، بعد بریم سراغش! می گم چرا؟ می گن به خاطر اینکه خیالمون راحت بشه که ویروس کرونا روی گزارشتون نمونده!
دو نفر توی خیابون گلاویز شدن. چند نفری رفتیم جداشون کردیم. بعدش فهمیدیم که طرف بدون ماسک سرفه کرده، اونم داره می زنتش که من اگر کرونا بگیرم کی جواب زن و بچه مو می ده؟!
دوست شمالی مون تعریف می کرد که یکی از دوستانش رفته مازندران، به مادر مریضش سر بزنه که یه وقت اگر مُرد، عذاب وجدان نگیره. اونجا دیدن پلاکش برای تهرانه، تا به خودش بیاد و با لهجه ثابت کنه که همشهری خودشونه، هیچ شیشه ای برای ماشینش جا نگذاشتند!
دوستی ( دوستم مَرده! ) دارم که پرستار بیمارستانه. امروز وقتی دیدمش ازش پرسیدم که «کرونا رو شکست دادی؟! » برام تعریف کرد که به این سادگی ها نیست. و گفت دیشب فردی پدر پیرش را به بیمارستان آورده که بعد از تصویربرداری از ریه ها، معلوم می شه کرونا داره. پدره رو بستری می کنند. بعد می گفت پسره دیده باباش نفس تنگی و تموم علائم کرونا رو داره، نکرده یه ماسک بزنه دم دهن پدرش یا خودش. بعدشم که پدرش رو بستری کردیم. اصرار می کرده که ده دقیقه باهاش کار داره! همین بنده خدا از مریضی تعریف کرد که وقتی فهمیده کروناش مثبته، از بیمارستان فرار کرده!
چند وقت پیش، توی اداره، اوضاع گوارشم ریخته بود بهم. دستشویی رفتنم طول می کشید. یکی از همکارام گفت: « شیطون نکنه روغن بنفشه استعمال کردی؟! » کلّی وقت گذاشتم بفهمم ماجرا چیه و کلّی وقت گذاشتم تا ثابت کنم من روحم از این قضیه خبر نداشته!
و تا دلتون بخواد از این قصه های واقعی عجیب و غریب کرونایی!
موندیم به چه زبونی به مردم بگیم که این کرونا رو جدّی بگیرن؟
از اونجایی که اکثر مردم ما هر چیزی رو به شوخی می گیرند. بهتره با همین زبون شوخی باهاشون صحبت کنیم. مثلاً در مورد نحوه ی شیوع کرونا بهشون بگیم که کرونا با شیوه ی « بغلی بگیر. چیو بگیرم؟ کرونا رو! » یا « روبرویی بگیر. چیو بگیرم؟ کرونا رو! » منتشر می شه. و برای جا افتادن بهتر این مطلب آموزشی مهم ، روزی چند بار این ترانه ی فاخر (!) رو، از رسانه های دیداری و شنیداری، براشون پخش کنیم:
دو مطلب قبلیم:
یادش به خیر: مطلب زیر رو در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۹۶ منتشر کردم:
حُسن ختام: