ویرگول
ورودثبت نام
مانا
مانا
خواندن ۱ دقیقه·۱۴ روز پیش

شعر "من هیچ"

من به این اوراق کهن می اندیشم
به اسرار میان حروف
به پژواک طعم فراموشی آن لحظه ی مقدس با عطر بلوط و نارگیل تزئین شده
من از جاده ی میان نیستی و پوچی امده ام
من راز نُت های پنهان پیانو های خاک خورده را میدانم
و از دل اعداد ناشناخته ی دفتر ریاضی های اول دبستانی ها امده ام
آه
باد می اید
و من ب عمق تاریخ می اندیشم
به همانجا که یک شب شعر خودکشی کرد
و تاریخ از درون یخ زد
و خورشید برای همیشه بار سفر بست...

~مانا

باد می

و من ب عمق تاریخ می

به همانجا که یک شب شعر خودکشی

و تاریخ از درون یخ

شعرشاعرشاعرانگیشعرسپیدشعر سپید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید