ویرگول
ورودثبت نام
نفسِ‌تلخ؛
نفسِ‌تلخ؛
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

نبودت...

آری در آغوش او هستی؛
اما هنوز بوی شعر های مرا می دهی.
به تو قول می دهم؛او هیچگاه قدر من دوستت نخواهد داشت. هیچگاه دست هایش بخاطر دوری از تو بی قرار نخواهند شد. هیچگاه نیمه شب دلتنگ صدایت نمی‌شود‌. هیچگاه برای چشمانت شعر نمی‌گوید. هیچگاه با هیچ عطری در وسط شلوغی یاد تو نخواهد افتاد.هیچگاه قشنگ ترین بوسه هایش را برای پایان اشک هایت کنار نمی گذارد. هیچگاه مثل من به تو نگاه نخواهد کرد.... هیچگاه برای ماندنت زمین و زمان را به هم نمی‌دوزد. هیچگاه برایت صبر نمیکند. او هیچگاه برایت من نمی‌شود. او هیچگاه قدر من دوستت نخواهد داشت.
_نفس

دلنوشتهغمگینعشقرفتن
شبی شاید رها کردم، جهان پر اضطرابم را ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید