چرا یه کاری رو شروع می کنید؟ چرا پروژه ای را می پذیرید و انجام می دهید؟ قطعا دلیلی دارید و خب این دلیل براتون توجیه پذیر هست.
در راستای یادگیری از استاندارد های مدیریت پروژه و در ادامه مطالبی که در مديريت مبتنی بر مرحله در زندگی، مدیریت دانش در زندگی، تمرکز بر محصول، خطای تمرکز، مدیریت ریسک های زندگی (فرصت ها)، مدیریت ریسک های زندگی (تهدید ها) و فیل سفید به درس آموخته های حاصل از این استانداردها پرداختم، اینبار می خوام به اصل توجه پیوسته به توجیه پذیری (Continued business justification) بپردازم تا ببینیم تا چه حد توجیهی برای کارهایی که انجام میدیم داریم و خب یکم خودمون رو به چالش بکشیم.
همون طور که قبلا هم گفتیم، در استاندارد PRINCE2 هفت اصل زیربنایی وجود داره، اصولی که پیاده سازی و محقق کردنشون برای موفقیت هر پروژه ای لازم هست و کوتاهی در انجام هریک از اون ها می تونه منجر به شکست پروژه شما بشه. توجه پیوسته به توجیه پذیری یکی از این اصول هفتگانه است.
عموما در پروژه ها، بازگشت مالی و میزان سود نقش مهمی در توجیه پذیری ایفا می کنه؛ یعنی پروژه را انجام می دیم که سود کنیم. هرچند که همیشه نان آوری ملاک نیست و گاها عوامل دیگری هم مثل نام آوری می تونه تاثیر گذار باشه یا پروژه می تونه مثل برگزاری یه بازارچه خیریه یا پروژه های رفاهی(ساخت پارک ها و ...) صرفا جهت رفاه عمومی ایجاد بشه.
با توجه به اهمیتی که استاندارد هم به اون اشاره کرده باید توجه داشته باشیم که پیش از پذیرفتن و تصمیم به انجام هر پروژه مطمئن بشیم که پروژه برایمان توجیه پذیر است. فرقی نمی کند که چه عامل یا عواملی آن را توجیه پذیر می کنند، به هر حال این عوامل باید وجود داشته باشند و موثر باشند.
علت این که استاندارد گفته پیوسته باید این توجیه پذیری بررسی بشه این هست که خیلی از پروژه ها با عامل توجیه پذیر آغاز میشه ولی به مرور زمان توجیه پذیری خودش رو از دست میده. به همین جهت استاندارد عنوان کرده که باید این توجیه پذیری مکتوب بشه و در طول پروژه هم مورد بررسی قرار بگیره.
اهمیت توجیه پذیری در پروژه های شخصی و مسیر زندگی
خیلی از ما در مواقع مختلفی از زندگی کاری رو آغاز می کنیم و بعد از مدتی به دلیل اینکه در زمان مقرر اون هدف محقق نشده و یا به دلایل دیگه اون پروژه توجیه پذیری اش رو برای ما از دست میده یا بدتر از اون سوار بر موج رفتارهای اجتماعی کاری رو شروع می کنیم بدون اینکه دلیل توجیه پذیری برای انجام اون کار داشته باشیم. همین کارهای بدون توجیه هست که تبدیل به فیل های سفید در زندگی ما میشه و نمی تونیم اون هارو کنار بگذاریم.
مثلا زبان خارجی جدیدی رو شروع می کنیم ولی بعد از مدتی احساس می کنیم کارایی لازم رو نداره و مفید واقع نمیشه ولی به دلیل اینکه پیش از این برای این کار وقت گذاشتیم اون رو ادامه می دیم و بسیار مثال های دیگه که فکر می کنم همه در زندگی هامون داریم!
همان طور که در فیل سفید هم اشاره کردم، کنار گذاشتن این کارها می تونه زندگی مارو سبک تر کنه تا زمان بیشتری رو به کارهای توجیه پذیرمون اختصاص بدیم.